Part 6

330 59 12
                                    


سفر در جاده طاقت فرسا بود و از همه سخت تر برای کس بود.

در ایمپالا نه فرصت استراحت واقعی پیدا میکرد نه می تونست زیاد حرکت کنه و این در شونه هاش رو بیشتر میکرد.

با این که کس هیچ وقت اعتراضی نمیکرد ولی دین همیشه میفهمید که کی کس به حد نهایت تحمل خودش رسیده و احتیاج به استراحت داره.

اغلب در وسط جاده دور از شهر ها توقف می کردن. موتل ها دیگه زیاد امن نبودن.

گاهی حتی کس تحمل چند ساعت بیشتر رانندگی رو نداشت تا به یک موتل برسن.

این جور مواقع دین گوشه یک جاده ی برهوت کنار میزد کمک میکرد کس تا جایی که ممکنه راحت باشه و دراز بکشه.

همیشه وقتی کس بیش از حد از درد بی قرار میشد دین دسش رو دور شونه ی کس میذاشت و اجازه میداد بهش نزدیک تر بشه. گاهی حتی کس روی صندلی کز میکرد و سرش رو روی پای دین میذاشت و دین نا خود اگاه تا صبح موهاش رو نوازش میکرد و سعی می کرد دردی که می دونست سینه ی کس رو در هم میشکنه رو دور کنه.


***

بابی بهشون اطلاعات داده بود که چند تا از هانتر ها در یکی از کمپ های اوتا گیر افتادن و دین و کس نزدیک ترین کسایی بودن که میتونستن به کمکشون برن.

دین این چند روز با دقت کس رو زیر نظر داشت. به نظر می اومد سه قرص مسکن فعلا داره جواب میده. شاید هم کس داشت کم کم یاد میگرفت درد رو کنترل کنه. از وقتی گریس کس شروع به سوختن کرده بود این درد لعنتی لحظه ای اروم نمیشد. به هر حال اون ها تنها امید نجات اون هانتر ها بودن.

کمپ در واقع یک مدرسه ی متروکه بود که هانتر ها با طلسم هایی از ورود شیاطین ازش محافظت کرده بودند و پایگاهی برای دفاع از افرادی که نجات میدادن ترتیب داده بودن.

وقتی به کمپ رسیدن انبوهی از زامبی ها رو دیدن که سعی میکردن به کمپ نفوذ کنن و از در ها و پنجره هایی که با بلوک سیمانی بسته شده بود سعی می کردند داخل برن. صدای شلیک گلوله از دور شنیده میشد. هانتر ها هنوز زنده بودند و داشتند مقاومت میکردند.

دین ناسزایی فرستاد. تعداد اون زامبی ها خیلی خیلی زیاد بود. نگاهی به سمت کس انداخت. کس خنجرش رو بیرون اورده بود و اماده بود. هر چند دین می دونست خنجر فرشته و درگیری تن به تن با زامبی ها اصلا فکر خوبی نیست.

دین مولوتو ها و نارنجک های دست ساز رو بیرون اورد و با کس از ماشین پیاده شدند

دین تفنگی به دست کس داد : بیا این رو بگیر. بهشون نزدیک نشو.

کس تفنگ رو گرفت و سری تکون داد

This Is How It EndsWhere stories live. Discover now