Part 104

174 27 3
                                    


دین ، کس رو روی تخت گذاشت و با عجله ماسک رو جلو اورد. زیر لب مدام لعن و نفرین می کرد : چرا کس...؟ چرا ؟

کس قرار بود بهتر بشه. گبریل گفته بود که بهش کمک کرده ولی کس هنوز وضع خوبی نداشت. دین می ترسید باز هم کس رو از دست بده. انگار این یک شوخی وحشتناک بود که دین دوباره از دست دادن کس رو جلوی چشم هاش ببینه و هیچ کاری نتونه بکنه.

دین : گبریل ... لعنتی پس کدوم گوری رفتی ؟

خش خشی از گوشه ی اتاق به گوش رسید و بعد صدای گبریل بود که کنار گوش دین حرف میزد: چقدر بد اخلاقی دینو! یکم احترام بد نبود ؟ برو کنار ببین کسی چطوره.

دین کنار رفت و گبریل خودش رو به تخت رسوند. کس اهسته ماسک رو کنار زد و سعی کرد بشینه. سرفه ای کرد و به سختی گفت : من خوبم... گبریل ... داری چکار می کنی؟

گبریل به حرف کس توجهی نکرد. فقط دستش رو به سمت سینه ی کس جلو برد و چند ثانیه چشم هاش رو بست. نور ضعیفی از دست های گبریل به سینه ی کس تابیده شد و چند لحظه بعد ناپدید شد. کس اه عمیقی کشید و به برادرش نگاه کرد : ممنونم گبی

دین با نگرانی شانه ی کس رو گرفت : بهتری؟

کس سری تکون داد : بهترم.

بعد دوباره نگاهش رو به گبریل داد : داری خودتو به خطر میندازی... چرا این کار رو میکنی !

گبریل نگاهش رو گرفت : ناااه من خودم رو به خاطر هیچکسی به خطر نمیندازم به خودت مغرور نشو.

صورت دین با اخ در هم رفت. جلوی کس اومد و مستقیم در صورت گبریل نگاه کرد : پس داری چکار میکنی؟! چه نقشه ای تو سرته؟

گبریل دست هاش رو جلوی سینه ش بهم گره کرد : هنوز برنامه ای ندارم ... فقط دارم سر و گوشی اب میدم.

دین با اخم بازوی گبریل رو گفت و وادارش کرد بهش نگاه کنه : معنی این بازی چیه ؟ چرا کس رو کامل شفا ندادی؟

گبریل صورتش رو در هم کشید. هیچ خوشش نیومده بود که دین اینطور باهاش حرف می زد : گفته بودم که نمی تونم کس رو کامل شفا بدم... حداقل نه در یک مرحله . این بار کس بهتر هست. مگه نه کسی؟

کس سری به نشانه ی تایید تکون داد . دین با شک نگاهی بهش کرد ولی انگار راست می گفت . از رنگ پریدگی صورتش دیگه خبری نبود و برای اولین بار بعد از مدت ها ردی از درد در صورتش دیده نمی شد. ولی دین هنوز به این فرشته مقرب اعتماد نداشت.

گبریل : خوبه... باز هم بهت سر می زنم...

دین : دوباره می خوای فرارکنی؟

This Is How It EndsWhere stories live. Discover now