Part 1

1.1K 87 19
                                    


ماه ها بود که دین و کس شهر به شهر و ایالت به ایالت دنبال لوسیفر می گشتن. بعد از این که سم تصمیم گرفته بود ازشون جدا بشه و تنها بمونه ، دین به ندرت در باره ش حرف می زد. هر بار یه جوری از هر حرف زدن درباره سم طفره میرفت.

سم توی نامه ای که براشون گذاشته بود گفته بود که تا وقتی که با هم هستن در خطر هستن تا طعمه برای گیر انداختن همدیگه بشن. برای همین تصمیم گرفته بود بره. دین با این حرف موافق بود. گذاشته بود بره. انگار بعد از روبی دین هیچ وقت نتونسته بود واقعا سم رو ببخشه.

کس بارها سعی کرده بود دین رو قانع کنه که باهاش تماس بگیره ولی بی فایده بود. حتی خودش چند بار بدون این که دین بفهمه به سم زنگ زده بود ولی سم بهش جواب نمی داد. سم به هیچ تماسی جواب نمی داد. انگار تمام شماره های تلفنش رو از بین برده بود . هیچ راه ارتباطی نمونده بود. هیچ سرنخی نداشتن.  هیچ کس حتی بابی از سم خبری نداشت. و حالا که لوسیفر ازاد شده بود وضع خطر ناک تر از همیشه بود. اگر سم به لوسیفر بله می گفت جنگ رو قبل از شروع باخته بودند

هر روز خبر های وحشتناک تری از هر طرف می رسید. هر روز که میگذشت وضع خراب تر میشد. هرج و مرج و ترس تمام دنیا رو گرفته بود. پلیس و دولت ها از پس این وحشت و قتل های عجیب و پی در  پی بر نمی اومدن. چیزی تا فرو پاشی کامل جامعه انسانی باقی نمونده بود.

این چند ماه دین و کس به هر طریقی داشتند سعی می کردند جلوی این اتقاقات رو بگیرن. اگر می تونستن لوسیفر رو متوقف کنن شاید هنوز شانسی وجود داشت.  ولی بعد از چنین ماه هنوز هیچ سرنخی از لوسیفر و برنامه هاش نداشتند . حتی نمی دونستن لوسیفر سم رو پیدا کرده یا نه.  تنها ردی که داشتن فعالیت های شیاطین بود که به طرز چشمگیری زیاد تر شده بود. هر روز اخبار قتل های دست جمعی و اتش سوزی های عجیب و افرادی که ناگهان دیوونه می شدن و شروع به کشتار و خراب کاری می کردن می رسید.

ولی دین مدام یه حرف رو تکرار می کرد. و اون این فکر بود که تا وقتی که به مایکل بله نمی گفت همه در امان بودن. هرچند هرچی بیشتر می گذشت بیشتر به این موضوع شک می کرد. ولی هنوز یه نقطه امید بزرگ داشت و اونم این بود که  به سم اطمینان داشت که بتونه جلوی لوسیفر مقاومت کنه. تا وقتی سم به لوسیفر بله نگفته بود پس لوسیفر از قدرت کاملش نمی تونست استفاده کنه .

دین و  کس توی ایالت ویسکانسن وسط بررسی عکس های صحنه جرم بودن . داشتن دنبال جدید ترین رد از قتل های غیر معمول می گشتن که کس ناگهان سر جاش ایستاد و با دست شقیقه ش رو گرفت. بعد با ترس به دین نگاه کرد

کس  :" پیام رادیو فرشته هاست... دین ...

دین سریع جلو اومد و کس رو به گوشه ای برد

This Is How It EndsWhere stories live. Discover now