Part 52

1.6K 173 10
                                    


نایل:دقیقا!تسلیا میدونست که من هرگز حاضر نمیشم که به کلوم یا شماها آسیبی وارد بشه...من خانوادمو دوست دارم!

هری:چرا جوری حرف میزنی که انگار...انگار دوتا شخصیت متفاوت داری،انگار درونت دو قسمت شده!درسته,ما هممون یه قسمت تاریک داریم,ولی اون قسمت هم جزئی از وجودمونه,یه کلیت واحد و کامل!

نایل:دقیقا درست فهمیدی رییس!جوری میگم که انگار دو قسمتم,چون واقعا من روح دو قسمتی دارم!تموم وارلاک ها روحشون دو قسمته!بخاطر همینه که هم وارلاک خوب داریم،هم وارلاک های سیاه و شرور که معمولا از جادوی سیاه استفاده میکنن.این مهمه که ماها بتونیم کدوم قسمت از روحمون رو تحت کنترل در بیاریم.درسته من همیشه وارلاک خوبی نبودم ولی همیشه سعی کردم تسلیا رو کنترل کنم...فقط مشکل اینجاست که بعضی اوقات خیلی قدرتمند میشه!

دیمن:خیلی از موضوع اصلی دور نشدیم؟اینکه تو یه پیشی خوبی یا یه پیشی بد چه ربطی به ماها داره؟تسلیا چرا میخواست با بقیه وارلاکا ارتباط برقرار کنه؟

لیام:هی!با دوست من درست صحبت کن!

نایل:هیع!عشقی لیامی!

زین:زیادی عمر نکردی؟

با ناامیدی سرمو تکون دادم و چندبار زدم رو میز که همه باهم خفه شدن!

هری:میگفتی!

نایل:آره...خب تسلیا موفق شد.تونست به چندنفر وصل شه و ازشون نیرو بگیره.

هری:برای چی خب؟

نایل:برای اینکه بتونه جسم منو،نایل هوران رو ببره به سمتی که میخواد.برای ناهشیار یه روح ،کنترل یه جسم دیگه خیلی سخته,حتی برای تسلیا!

دام:یه چیزی...اون وارلاکا چرا انقدر راحت راضی شدن به تسلیا قدرت بدن؟تسلیا میتونست سوسکشون کنه یا همچین چیزی؟

نایل:نه!وقتی میتونست بهشون وعده ی یه چیز خوب رو بده هیچ نیازی نبود که بخواد از قدرتش استفاده کنه!البته همونجوریش هم به حساب اینکه آرون تسلیا بود میتونست خیلی راحت ازشون نیرو بگیره,ولی با وعده ای که بهشون داد تونست نیروی خیلی خیلی بیشتری ازشون بگیره!

هری:چه وعده ای؟

نایل:تسلیا ازشون قدرت گرفت تا بتونه منو سمت لویی هدایت کنه.من اصلا قرار نبود این رشته و این دانشگاه رو انتخاب کنم,با اینکه الان عاشقشونم.ولی...من فقط گول تسلیا رو خوردم و با تموم وجود توی نقشه ای که کشیده بود فرو رفتم!

زین:یعنی دوستی با لویی...تموم این سه سال،همه چیز دروغ بود؟

نایل:نه نه!به هیچ وجه!تسلیا فقط منو توی این مسیر قرار داد،جوری که دقیقا با لویی رو به رو شم.فرصتش رو تسلیا جور کرد ولی من خودم لویی رو انتخاب کردم.تموم احساسات و عشق برادرانم به لویی کاملا واقعی و راسته,من هیچوقت احساساتم الکی و قلابی نبوده و نخواهد بود...من...من فقط ناخواسته تسلیم خواسته ی تسلیا شدم و پای لویی رو کشیدم وسط و من واقعا...واقعا از اعماق قلبم از همتون عذر میخوام...بچه ها...من واقعا متاسفم!

Broken Demon #2Where stories live. Discover now