Part 19

1.8K 178 7
                                    


دوتا دستمو گذاشتم روی سینش و خودمو با دیک ددیم محکم به فاک دادم و نالیدم.صدای ناله های ددی نشون میداد که داره ارضا میشه و منم نزدیک بودم,تموم پنتیم از پری کامم خیس و چسبنده شه بود و فوق العاده درد میکرد...

یکم دیگه خودم خودمو کردم و وقتی خسته شدم و سرعتم کم شد کلوم دستامو کنار تنم قفل کرد و خودش شروع کرد به کردنم و منم فقط روی زانوهام ایستادم، چشمامو بستم و لذت بردم...

ضربه هاش خیلی محکم شده بود و تلنبه هاش توی شکمم میخورد و چشم ددی حشریم هم به پایین شکم و بالای پنتیم خیره شده بود...

نفس نفس میزد و نگاهشو از ضربه های دیکش که به پایین شکمم میخورد برنمیداشت و محکمتر میکرد تا شکمم بیشتر زیر ضربه هاش باد کنه و من فقط جیغ میزدم...خیلی نزدیک بودم...

دستامو ول کرد و کمرمو گرفت و جوری خودشو فرو کرد که دیکش تا توی رودم رفت و بشدت توم ارضا شد.

تنش میلرزید و من آروم روش بالا پایین میشدم تا کاملا توم خالی بشه...

کلوم:اوووف...فکر کنم ایندفعه هم توی رودت اومدم پرنسس!

با رضایت نیشخند زدم و خواستم چیزی بگم که یهو در اتاقمون باز شد و لویی پرید تو و تا چشم های درشتمون رو دید سریع خندید و برگشت...

نایل:یکی اینجاست که همیشه در مورد رعایت فضای خصوصی حرف میزد,داشتیم یه کارایی میکردیما لویی!

لویی:ببخشید ولی واقعا نیاز دارم باهات حرف بزنم,همین الان!در مورد آرون تسلیاست...

اینو گفت و رفت بیرون.میدونستم,همون موقعی که داشتیم از پله ها بالا میومدیم,نگاهش فرق داشت,میدونستم هم سورا فهمیده,هم به لویی گفته...

نایل:خیلی خب,مثل اینکه باید برم!

جدی کمرمو گرفت و شیطون با نیشخند گفت:فکرشم نکن پرنسس,برام مهم نیست,این یارو کدوم خریه,اول ارضا میشی,بعد میری!

تا بخوام چیزی بگم منو انداخت رو تخت و دوباره اومد روم و فرو کرد توم و شروع کرد...با لذت پاهامو دور کمرش حلقه کردم و چشماشو بستم...بهترین ددی دنیا!

شدت ضربه هاش خیلی زیاد شده بود,نفس هم به زور میکشیدم و فقط جیغ میزدم...داشتم از شدت لذات جون میدادم...

بدون اینکه از روم بلند شه,یه دستشو برد بینمون و دیکمو از پنتیم کشید بیرون و مالیدش و من از شدت لذت توی تنم ,تنم بشدت لرزید و به کتف هاش چنگ زدم که با رضایت خندید و ضربه های محکم و منظمش رو ادامه داد و من از شدت لذتی که توی تنم چرخید کمرمو بلند کردم و خیلی زیاد و شدید روی شکم خودم و سینه ی کلوم ارضا شدم...

بین نفس نفس زدنمون لبمو بوسید و راضی لبخند بزرگی زد و دوباره لبمو بوسید.

ناراضی کشیدم عقب و گونشو نوازش کردم و گفتم:باید برم عزیزم,لویی باهام کار داره...

Broken Demon #2Donde viven las historias. Descúbrelo ahora