Part 84

563 145 68
                                    


سلام خوشگلای مامانی!

حالتون چطوره؟امیدوارم حال همتون خوب خوب باشه و خوندن این کتاب بتونه حالتون رو بهتر و روزتون رو قشنگ تر بکنه!

خب به اندازه ی کافی صبر کردین و وقتشه بفهمین جریان این مسافر کوچولوی ما چیه!

***********************************

به چند قدمی اتاق کنفرانس که رسیدیم برگشتم سمتش و با چشم ریز نگاهش کردم که نیش همیشگیش بسته شد و دودل یه نگاه به راهروی خالی انداختم...

نایل:ام...چیزی شده؟خب...خب من که کاری نکردم لویی!چرا اینجوری نگام میکنی حس میکنم یه کار بدی کردم، هی منتظرم مامانی از یه گوشه ای پیداش بشه و جرم بده!

با دیدن قیافش یه نیشخند زدم و یه نیم نگاه به در اتاق انداختم.حیوونی بدجوری از هری جونم میترسید!

لویی:کاری نکردی حیوون خدا،فقط میخوام مطمئن بشم که کاملا در جریانی که باید چجوری قضیه رو برای بقیه،بخصوص الایژا توضیح بدی. خواهشاً نترسونش چون من نمیدونم میتونم جلوی رفتنش رو بگیرم یا نه!

نایل:میتونی بابا!میدونستی ایکوئس خیلی راحت میتونه یه خون آشامی مثل الایژا رو ریز ریز کنه؟ هیچ شانسی در مقابلت نداره جیگر!

وقتی با اطمینان گفت و با نیش باز زد روی شونم، براش چشم غره رفتم، دستامو تو قفسه سینم جمع کردم و ناامید بهش خیره شدم که با خنده سرشو تکون داد و دستاشو به نشونه ی تسلیم برد بالا!

نایل:باشه بابا!میدونم دوست نداری کسی رو مجبور کنی اینجا بمونه و اینجا زندان نیست و پناه گاهه و از این حرفا!باشه...سعی میکنم آروم آروم قضیه رو براش باز کنم که هول نکنه،ولی خودت بهتر میدونی که هرچقدر هم من تلاش کنم قضیه رو لای برگه ی طلا بپیچونم،بازم قضیه پیچیده و خطرناکه و باید دقیق متوجه بشه که قراره با چی دست و پنجه نرم کنه. من باید تموم اطلاعاتی که دارم رو بهشون بدم چون خودتم میدونی که به هر اطلاعاتی که قابل دسترس باشه نیاز پیدا میکنن!

آروم سرمو تکون دادم و نگران لپمو از داخل گاز گرفتم،الایژا یکی از بهترین دوستام بود و من نمیتونستم تصور کنم که قرار بود چجوری با این قضیه کنار بیاد...چیز کمی نبود!

نایل:آماده ای لیدر؟بریم؟

آروم سرمو تکون دادم و یه نفس عمیق کشیدم که با لبخند از کتف بغلم کرد و بهم چشمک زد!

نایل:نگران نباش رفیق جونم،اونا قرار نیست هیچ جایی برن چون بهترین کسی که میتونه تو این جریان کمکشون کنه خود خودمم!بله!

لبخند کوچیکی زدم و سرمو تکون دادم.یه نفس عمیق دیگه کشیدم و نایل رو شوت کردم یه کنار و رو به قیافه ی ترکیدش،نیشمو باز کردم!

Broken Demon #2Where stories live. Discover now