Part 89

694 118 3
                                    


لویی:وقتی داشتی به دارسی شیر میدادی،تو حموم خودمو برات آماده کردم!الان فقط کافیه بیای جلو و...

هری:فاک فاک فاک!اومدم...اومدم عزیز دلم!

با خنده دستامو براش باز کردم که سریع دوید سمتم و بین پاهام،کمرمو گرفت و محکم و هول لبمو بوسید! منم عاشق بوسه هامون بودم ولی واقعا دیگه تحمل نداشتم،تنها چیزی که تو اون لحظه میخواستم دیک کلفت هری توی کونم بود!

هری:فاک...لویی اگه همینجوری به پوزیشن های مختلفی که میتونم توش جرت بدم فکر کنی، گمون نکنم بتونم حتی به فرو رفتن تو بدن تنگت برسم... قبلش بدون شک ارضا میشم! پس یا یکم کمتر تصورهای حشریت رو فرو کن تو ذهنم،یا بذار اول شروع کنم بعد!

حشری تند تند سرمو تکون دادم و کونمو روی میز دادم جلوتر که هری بیشتر تحریک شد و محکم زد دم کونم و من فقط نالیدم...تو اون لحظه فقط جفتم رو میخواستم و هیچ دردی احساس نمیکردم!

هری:پاهاتو دور کمرم حلقه کن نفس...فاک همینجوری،حتی این پوزیشنی که توشی داره دیوونم میکنه!تنگی که هنوز نفسم...بذار یکم بیشتر...

هول سرمو تکون دادم و لبمو گاز گرفتم و خودمو مالیدم به شکم هری که فهمید نمیتونم بیشتر از اون صبر کنم! بدون حرف خم شد روم و همونجور که گوشمو میخورد،دیکشو گذاشت دم سوراخم که با هیجان باز و بسته میشد و آروم فرو کرد توم! از شدت لذتی که بهم وارد میشد چشمام ناخودآگاه بسته شد و بلند نالیدم.قبل از داشتن هری هیچوقت تو زندگیم فکرشم نمیکردم که باتم بودن هم میتونه به اندازه ی تاپ بودن لذت بخش باشه!

دیکش آروم سوراخمو باز میکرد و بیشتر و بیشتر فرو میرفت توم و منم داشتم نفس کم میاوردم،پیشونیم رو گذاشتم روی کتفش و نفس نفس زنون به کمرش چنگ زدم که آخرین قسمت دیکش رو هم با یه فشار محکم فرو کرد توم و کتفمو بوسید...کمرمو میمالید و سعی میکرد بهم زمان بده تا یکم به سایزش عادت کنم ولی میدونستم خودم اگه تو اون موقعیت بودم نمیتونستم تحمل کنم پس کونمو دادم جلوتر و کمرشو گرفتم و کشیدمش سمت خودم که هری پیشنهادم رو روی هوا زد!

دو طرف لگنم رو گرفت و منو محکم روی میز قفل کرد و بلافاصله دیکش رو کشید بیرون و محکمتر فرو کردش توم!سرعت و قدرت ضربه هاش لحظه به لحظه داشت بیشتر میشد و باید دردم میگرفت ولی از بس تحریک شده بودم هیچ دردی احساس نمیکردم! انقدر شدت و سرعت تلنبه هاش زیاد شده بود که سخت بود تعادلم رو اونجوری حفظ کنم پس کمرشو ول کردم،دستامو بعنوان تکیه گاه گذاشتم روی میز و یکم سمت عقب خم شدم و تکیه دادم به آینه و با چشمهای نیمه باز خیره شدم به جفتم که با جدیت و اخم غلیظ ولی صورت پر از لذت داشت چیزی رو میگرفت که مال خودش بود!

هری:فاک...تنگی لویی...باید بیشتر بهم بدی...اگه...اگه مثل من روزی حداقل دو بار بهم بدی...انقدر تنگ نمیمونی ولی فاک...من عاشق کوبیدن این سوراخ تنگتم آلفا!

Broken Demon #2Donde viven las historias. Descúbrelo ahora