دام:دیوااانه!کمرش سوخت بیچاره...وحشی سگ!پشمم ریخت...
اما نایل بدون توجه به تعجب بقیه و غرغر دام همونجور جدی ادامه داد:بچه ها امی...امی بچه ها!فکر کنم همه رو بشناسی...بچه ها شما هم که فکر کنم امی جونو میشناسین،یکی از بچه های زیر ده سال پایگاهه!
الایژا:امی؟زیر ده سال؟فکر میکردم امی اسم دختره!هوران بخوای مسخره بازی درباری زنده زنده پوستتو میکنما!
خواستم حرف الایژا رو تایید کنم که هانسل آروم زمزمه کرد:راست میگه...این پسر...امیه!
هنگ یکم زل زدیم به هانسل و بعد برگشتیم سمت نایل که داشت برامون چشم غره میرفت!
نایل:وقتی گفتین شوخی بسه,منم قبول کردم دیگه,چرا شک میکنین به حرفام؟وقتی میگم امیه،یعنی امیه!
جدی اخم کردم و دستامو رو میز قفل کردم و خیره به پسری که چند سال ازم بزرگتر بنظر میرسید و صورت بشدت خشک و جدی داشت ادامه دادم:امی؟نایل من چندین بار امی رو دیدم!یه چند هفته بعد از اینکه به پایگاه برگشتم وارد پایگاه شد،از همون اول بخاطر اینکه خیلی گرفته و کم حرف بود خیلی خوب تو ذهنم مونده...من امی رو میشناسم و این دوستمون اینجا؟هیچ شباهتی به امی نداره!
نایل:هوف...باورم نمیشه هنوز بعد این همه چیز عجیب غریب که جلوی چشم همتون اتفاق افتاد،هنوزم نمیتونین حدس بزنین که جریان چیه!
زین:خب توضیح بده ببینیم جریان چیه!
نایل:هیچ حدسی نبود؟هیچی؟ایش ضد حالا!خودم میگم اصلا...
خندون برگشت سمت پسری که کنارش نشسته بود و با نیش باز موهاش ناز کرد!
نایل:خوب بچمو معرفی نکردم،شاید بخاطر این گیج شدین!دیوید بچه ها،بچه ها دیوید،یکی از قدیمی ترین شاگردها و دوستهای من!
لویی:شاگرد...یعنی دیوید...
قبل اینکه حدسمو کامل کنم هیجان زده تند تند سرشو تکون داد و با ذوق گفت:یه وارلاکه!آره آره!
سورا:ولی...وارلاک ها خیلی وقته که منقرض شدن!
نایل:هییع!توهین بدی بود سورا جونم!دوتا سالم و خوشکلش جلوی چشمت نشستن!
لویی:خیلی خب،جناب سالم و خوشکل!میخوای توضیح بدی جریان چیه یا نه؟
نایل:هیع،همیشه دوست داشتم در این مورد با یکی حرف بزنم و پز بدم!
دام:ماهم داریم گوش میدیدم گوساله،پز بده تا چشمت در بیاد!
نایل:تا چشمت در بیاد!خب,جریان از این قراره که،دیوید که اینجا دارین میبینینش،یه جوون بیست و نه ساله بنظر میرسه ولی شماها کاملا داریم اشتباه میکنین،این جیگر تقریبا سه قرن سنشه!
YOU ARE READING
Broken Demon #2
Fanfictionتو احمق ترین آلفایی هستی که به عمرم دیدم ...تو نمیتونی یه هیولا رو با شکنجه و شکستن استخون هاش و له کردن وجودش از بین ببری!یه هیولا با شکستن از بین نمیره...تو با هر بار شکستن یه هیولا اونو از بین نمیبری...تو فقط اونو قوی تر از اون چیزی که بود میکنی...