الایژا:یعنی چی اون یه مسافره؟
جرارد:برای بچم مشکلی که پیش نمیاد؟
هری:چیکار میتونیم بکنیم که خطری تهدیدش نکنه؟
زین:رادارهای تو رو دور میزنه؟یعنی چی؟کدوم رادار؟همه رو تحت نظر داری؟
سورا:داریم در مورد چه نوع مسافری صحبت میکنیم؟ چه نوع قدرتی داره؟مرزهای تواناییش چیه؟
الایژا:یعنی چی چه نوع مسافر؟مگه چند نوع مسافر داریم؟همین الان توضیح بده نایل!
دیو:داری در مورد همون نوع مسافری صحبت میکنی که من فکرش رو میکنم؟
دیمن:اصلا این مسافری که میگین چی هست؟
کل اتاق پر از پچ پچ و سوالهایی بود که از هر طرف محاصرش کرده بود و نایل هم عین یه جوجه اردکی که مامانش رو گم کرده بود به من زل زده بود!حق داشت بیچاره،موضوع کوچیکی نبود و مشکلات زیادی رو به رومون بود که هنوز فکری براش نکرده بودیم!
لویی:کافیه!
آروم گفتم ولی به اندازه ای بلند بود که همه بشنون و ساکت بشن.الایژا و جرارد و زین هیچ علاقه ای به ساکت شدن نداشتن ولی میدونستن برای اینکه نایل بتونه به سوالهاشون جواب بده باید ساکت بشن...
نایل خیره بهم برای تشکر آروم سرشو تکون داد و یه نفس عمیق کشید که همه بلافاصله بهش زل زدن!
نایل:از اولش میگم که همه جوابشون رو بگیرن و همه چیز روشن بشه.پس خواهشا کسی وسط حرفم نپره و هی سوال نپرسه.درکتون میکنم، میدونم نگرانین و گیج شدین و منم تا جایی که بتونم و اطلاعات داشته باشم جواب سوالهاتون رو بهتون میدم.فقط بیخودی عصبی نشین و نترسین.جای هیچ نگرانی نیست...باشه؟
الایژا و جرارد قلبشون توی دهنشون میزد و بقیه هم از کنجکاوی داشتن منفجر میشدن ولی هیچکس هیچی نگفت و نایل هم با رضایت سرشو تکون داد.
نایل:اولین بار که بعد از چندین سال یه قاصدک جارچی دیدم تو روز تولد ایان بود،خبر تولدش رو آورده بود و منم فکر نمیکنم هیچ منظور یا خبر بدی داشت،فقط خبر تولد بود ولی من از همون اولش یه حس خاصی به ایان داشتم،حس میکردم نمیتونم ایان رو مثل بقیه تحت نظر و کنترل داشته باشم و این حسم امروز تایید شد! تموم وارلاک ها یه قدرت، کاملا شبیه به حس های پنج گانه ی معمولی دارن که باهاش به دنیا میان.مثل شنیدن و دیدن برامون ذاتیه و از همون اول تقریبا بطور کامل میتونیم کنترلش کنیم، البته کنترل بعضی از این قدرت ها،به زمان و تمرین بیشتری نیاز داره.
قدرت من حس کردن حرکت و جهت حرکت موجودات اطرافمه که خیلی راحت تا صد کیلومتر برد داره. من عملا میتونم حرکت تک تک موجودات اطرافم رو بطور واضح و کاملا دقیق حس کنم.به هیچ وجه قصد جاسوسی و فوضولی هم ندارم خدایی،ذاتیه،کاریش نمیشه کرد...شبیه یه رادارییه که همیشه روشنه و خاموش هم نمیشه! حالا مشکل اینجاست که امروز حتی منم متوجه جابجایی ایان و دارسی نشدم و همونجا بود که به مسافر بودن ایان شک کردم. حالا اگه بخوام بگم یه مسافر چیه... اولا که مسافرها معمولا فقط قدرت جابجایی دارن و کمتر دیده شده که یه گرگینه یا خون آشام یه مسافر هم باشه ولی غیر ممکن نیست و قبلا هم مسافرهایی بودن که گرگینه،خون آشام یا بنشی هم بودن! بطور کلی هم بخوام بگم،مسافر یه موجود ماورالطبیعه است که بدون گذاشتن هیچ ردی ، میتونه جابجا بشه،بدون استفاده از یه پورتال جابجایی!
YOU ARE READING
Broken Demon #2
Fanfictionتو احمق ترین آلفایی هستی که به عمرم دیدم ...تو نمیتونی یه هیولا رو با شکنجه و شکستن استخون هاش و له کردن وجودش از بین ببری!یه هیولا با شکستن از بین نمیره...تو با هر بار شکستن یه هیولا اونو از بین نمیبری...تو فقط اونو قوی تر از اون چیزی که بود میکنی...
