سلام بچه ها جونـم!چطورین عزیزای دلم؟
امیدورام حال جسمی و روحی همتون خوب باشه!
خب خب بنده اومدم،یکم دیر، با پست ها این هفته که خیلی نکات ریز و مولی تو خودش داره، پس حسابی با دقت بخونین که بعدا واستون سوالی پیش نیاد!
**************************
لویی:هی رفیق...فکر نمیکنی یکم زیادی داری از قدرتت سواستفاده میکنی؟ خیلی وقته داری هرکاری که دوست داری میکنی، بکش کنار!
کلافه از شیطنت و انرژی بی پایان ایکوئس غر زدم که ناراضی یه صدایی از خودش درآورد ولی بالاخره خودشو عقب کشید و کنترل رو برگردوند بهم و منم بلافاصله تبدیل شدم و بخاطر اینکه گرگ بی معرفتم منو تو قسمت عمیق دریاچه ول کرده بود یکم رفتم زیر آب ولی سریع به خودم اومدم و شنا کردم سمت کم عمق تر دریاچه که توجه بقیه بلافاصله متمرکز شد روم!
حق هم داشتن... حدود دو روز از وقتی که برای اولین بار گرگ ماه سفید رو دیده بودیم میگذشت و تو این مدت ایکوئس حاضر نمیشد کنترل رو بهم برگردونه ولی انگاری پیشنهاد نایل کارساز بود! ایکوئس به دلایل نامفهومی واقعا عاشق حیاط بزرگ خونه ی نایل و کالوم بود و گذروندن چند ساعت توی چمنزارهای خوشگلش انگاری واقعا تونسته بود ایکوئس رو آروم کنه!
لویی:هنوز نمیدونم چرا ایکوئس انقدر اینجا رو دوست داره و این علاقه ی وسواسی و عجیبش واقعا داره دیگه روی مخم میره!
نایل:کجا میری؟! داشتیم بازی میکردیم ها!
خسته یه چشم غره واسه دوست دیوونم که به اندازه ی گرگم پر انرژی و خل وچل بود رفتم و شنا کردم سمت خشکی. واقعا برام سوال بود که نایل چجوری میتونه پا به پای ایکوئس باهاش بازی کنه و اینور و اونور بدوه و شیطنت کنه! واقعا دوست داشتم بدونم که این بشر این همه انرژی رو از کجا میاره!
هری:لویی!
با شنیدن صدای ذوق زده ی جفتم و دیدن صورت خوشحال و روشنش اخمم بلافاصله محو و تموم عضلات صورتم ریلکس شدن ...دلم برای جفت قشنگم تنگ شده بود!
با عضلات گرفته از آب بیرون رفتم و موهامو از صورتم کنار زدم و سریع دستامو بالا گرفتم تا هری بتونه بافت نازک سفید و اور سایزی که حتی برای خودشم بزرگ بود تنم کنه. به محض اینکه لبه ی بافت نشست روی رونهای خیسم، دستهای هری دور کمرم حلقه شد و خودشم خم شد و بوسه ی کوتاه و عمیقی روی لبم نشوند!
نایل:سرپیچی از قانون سوم؟ ماچ مالی تو فضای عمومی؟ مامانی جرش بده من جیگرم حال...نچ! اینجوری که نمیشه! اگه مامانی مسئول تنبیه باشه، وقتی خودش یا جفت کون گندش قانون رو بشکنن کی میخواد تنبیهشون کنه؟ من اعتراض دارم آقا!
YOU ARE READING
Broken Demon #2
Fanfictionتو احمق ترین آلفایی هستی که به عمرم دیدم ...تو نمیتونی یه هیولا رو با شکنجه و شکستن استخون هاش و له کردن وجودش از بین ببری!یه هیولا با شکستن از بین نمیره...تو با هر بار شکستن یه هیولا اونو از بین نمیبری...تو فقط اونو قوی تر از اون چیزی که بود میکنی...
