Part 175

308 103 63
                                    


با ترس دستمو گذاشتم روی دستهای کالوم که روی شکمم بود و چشمهامو بستم و منتظر اون برخورد وحشتناک موندم ولی اون برخورد با چیزی که توی ذهنمون داشتیم خیلی فرق میکرد! انگار از اون فاصله روی یه ابر ژله ای سقوط کرده بودیم، چون برخورد پاهای پسرا به زمین برابر شد با دوباره بالا پریدن و سقوط کوتاه تر و ضعیف تر و تکرار و در نهایت پسرا تعادلشون رو از دست دادن و همه با هم افتادیم روی زمین...البته کالوم و لویی مثل همیشه سریع بودن و من عملاً روی اون دوتا سقوط کردم!

ایکوئس:داداش!حالت خوبه؟

با شنیدن صدای فریاد ایکوئس سریع چشمهای خیسمو با پشت دستم پاک کردم و به اطراف نگاه کردم ولی همه جا با مه غلیظی پوشونده شده بود!

نایل:من خوبم،خوبه خوب! تو خوبی؟ کجایی؟ نمیتونم ببینمت!

با استرس سریع بلند شدم و بعد از اینکه هول پسرا رو چک کردم و دیدم که همه خوشبختانه سالمن و بجز ماتی و بهت مشکل خاصی ندارن با خیال راحت نفسمو دادم بیرون. میخواستم برم دنبال ایکوئس ولی کالوم با استرس از پشت بغلم کرده بود و تازه داشت یکمی آروم میشد و من انقدر بی ملاحظه و گاو نبودم که جفتم رو تو همچین وضعیت حساسی تنها بذارم!

لویی:ایکوئس...کجایی؟

هری:بهتر نیست بریم دنبالش؟

با شنیدن حرف هری با ذوق سرمو تکون دادم و خواستم موافقتم رو اعلام کنم که همزمان سر هممون با شنیدن صدای قدم های بلند و سنگینی که داشت میومد سمتمون برگشتیم سمت چپ و بعد چند ثانیه با دیدن ایکوئس که مثل ماها سالم بود با خیال راحت نفسمون رو دادیم بیرون و یه نفس راحت کشیدیم.

لویی:واقعاً؟ من و هری رو عین کدو انداختی توی این دره اونوقت به محض سقوط نگران حال این جوجه اردک زشتی؟

ایکوئس:خدای من...لویی! فکر میکنی اگه فکر میکردم این سقوط حتی یه درصد ممکنه برای تو یا هری خطرناک باشه بازم حاضر میشدم به این دره نزدیکتون کنم؟ شما دوتا ضربان قلب منید...مگه میتونم خواسته یا ناخواسته بهتون آسیب بزنم؟

با نیشخند به پسر قد بلندی زل زدم که خیلی زود بزرگ شده بود و داشت با بوسه های ریز و گاهاً عمیقی این اتفاق رو از دل جفت هاش که با دیدنش بشدت خوشحال و ذوق زده بودن در میاورد! اون گرگ کوچولوی شیرین زبون!

کالوم:این خیلی بدجنسیه که من با دیدن حسودی لیدر به رابطه ی تو و ایکوئس حس بهتری دارم؟ منظورم اینه که...اون بالاخره میتونه دزدیده شدن جفتش توسط سول میتش رو درک کنه!

با خنده سرمو به چپ و راست تکون دادم و خودمو بیشتر تو بغلش فرو کردم که با نیش باز سریع یه کوچولو لبمو بوسید و محکمتر بغلم کرد!

نایل: اگه منم جای تو بودم دلم خنک میشد عزیزم! ولی خوشم میاد تو هر موضوعی عامل فساد و فتنه خودمم! تو و هری با دیدن رابطه ی من و لویی میسوزین، لویی با دیدن رابطه ی من و ایکوئس! از بس که شیرین و دوست داشتنی ام، خدا نگهم داره!

Broken Demon #2Where stories live. Discover now