✩𝑂𝑙𝑑𝑒𝑟𝐵𝑟𝑜𝑡𝒉𝑒𝑟 𝑬61🍫

7.3K 1.5K 107
                                    

با چشمای گرد شده و دهن نمیه باز به پدرش که با بیخیالی داشت غذاش رو میخورد خیره شد.
نگاهی به مادرش انداخت،جیسو با تعجب داشت به هوسوک نگاه میکرد.
خب انگار کسی که همه چیز رو به هوسوک گفته بود جیسو نبود.

پس فقط دو حالت امکان پیزیر بود.
اولیش این بود که موقعی که داشت برادرش رو لمس میکرد و یا زمانی که میبوسیدش، پدرش دو نفرشون رو با هم دیده باشه.
جونگکوک حتی دلش نمی خواست به اینکه پدرش اونا رو دیده فکر کنه ولی خب چاره‌ای نبود.

دومین حالت هم این بود که تهیونگ این حرف رو به هوسوک زده باشه.
تهیونگ؟!

نگاهش از روی جیسو به تهیونگ رسید. با چشمای ریز شده به پسر خیره شد و منتظر شد توضیح بده.

پسر کوچیک تر کمی صندلیش رو به پدرش نزدیک کرد و اب دهنش رو قورت داد.
بدون اینکه به چشمای جونگکوک نگاه کنه لب زد :
روز تولدم همه چیزو بهش گفتم.
اون پدرمه نمی‌تونم که ازش چیزی رو مخفی کنم.
میتونم ؟!

هوسوک لبخندی زد و گونه‌ی پسر شیرینش رو بوسید، در حالی که دستش رو روی شونه ی پسر کوچیکش انداخته بود با ابرو به جونگکوک اشاره کرد و لب زد : ای کاش اون کره خر هم از تو یاد بگیره و یکم با من صادق باشه پسرم.
فکر کن انقدر اسپرم خرج کنی اخرش یه همچین بچه‌ی شیادی گیرت بیاد.

OLDER BROTHER║KOOKVWhere stories live. Discover now