منو رو پایین گذاشت و به گارسون نگاه کرد به چهرهی خندونی لب زد:
دو کاسه ی بزرگ برنج سرخ شدهکیمچی به مقدار لازم
دوگوپی یه ظرف خانواده
یه بشقاب هم سوپ خرچنگ
یه ظرف سونده با سوس
(نگاهش رو به جونگکوک که با بیخیالی داشت منو رو ورق میزد داد گفت)
کوکی تو چیزی نمیخوای سفرش بدم؟!
جونگکوک سرش رو بالا اورد به گارسون بیچاره که با دهن باز لیست سفارشای تهیونگ رو نگاه میکرد نگاه کوتاهی انداخت.
+یه لیوان اب
و یه بشقاب اسپاگتی جعفری
ممنونپسر بیچاره بعد از یاداشت کردن موارد میخواست از میز فاصله بگیره و بره اما تهیونگ که هنوز سفارشاش کامل نشده بودن متوقفش کرد :
صبر کن من هنوز تموم نکرد
مخلفات زیاد بیار
سالادم میخوامپسر سریع اون چند تا موردی که تهیونگ گفته بود رو توی دفترچه ی کوچیکش یاداشت کرد و ازشون دور شد.
پسر بزرگتر سری از روی تاسف تکون داد و لب زد: تو که سالاد دوست نداشتی
چرا سفارش دادی؟!تهیونگ سریع جوابش رو داد و گفت: دارم یه رژیم سخت رو شروع میکنم
پسربزرگتر با چشمای درشت شده به تهیونگ خیره شد، اون پسر اندازه تمام مشتریا غذا سفارش داده بود الان داشت از رژیم حرف میزد؟!
با لحنی که تمسخر توش موج میزد گفت:
سالاد چاقت میکنه. انقدر به خودت زحمت نده..تهیونگ با چشمای گرد شده و صدای استرسی لب زد :
واقعا؟!
حالا که سفارشش دادم کاری نمیشه کرد
تو باید بخوریش، شنیدم برای ورزشکارا خوبه.جونگکوک بعد از شنیدن جواب پسر کوچیکتر چند تا پلک از روی ناباور زد. تهیونگ که اینقدر خنگ نبود، چرا حرف جونگکوک رو جدی تلقی کرد.
اهی از سر ناتوانی کشید. هیچوقت نمی تونست به این خرسِ خنگِ کیوت چیزی بگه. با صدای ناله مانندی زیر لب زمزمه کرد:
اخه کی توی اولین قرار رسمیش با دوست پسرش انقدر غذا میخوره؟!بیشک تهیونگ از اون ادمای شسته رفته ای نبود که با چند تا تیکه گوشت وسط یه ظرف تزئین شدی بزرگ سیر بشه و بعدش گوشهی دهنش رو تمیز کنه و از رستوران بزنه بیرون.
جونگکوک خوب از این موضوع خبر داشت، اونا هیچ وقت نمی تونستن جلوی هم دیگه تظاهر به باکلاس بودن کنن اونم در حالی که همچین کلمهای توی دایره ی لغات تهیونگ وجود نداره.
YOU ARE READING
OLDER BROTHER║KOOKV
Fanfiction[برادر بزرگتر/𝙊𝙡𝙙𝙚𝙧 𝘽𝙧𝙤𝙩𝙝𝙚𝙧]🍫 «همه چیز از اونجایی شروع شد که خانوادهی جئون تصمیم گرفتن تهیونگ رو به سرپرستی بگیرن...» ☛𝑾𝒆𝒍𝒄𝒐𝒎𝒆 𝑻𝒐 𝑭𝒐𝒙𝒊𝒏𝒔𝒊𝒅𝒆 🦊❈ •داستان روانشناسیه لطفا تا پارت سرخ شکیبا باشید •تمام قسمتهای داستان کوتا...