✩𝑂𝑙𝑑𝑒𝑟𝐵𝑟𝑜𝑡𝒉𝑒𝑟 𝑬⛔

9.8K 1.4K 49
                                    

یک پارت مهم از داستان که همتون برای ادامه دادن به این فیک باید بخونید:

در علم وسیع روانشناسی دو نوع شخصیت بیمار گونه وجود داره از نظر فکری...

🕸️ اولین نوع شخصیت غالب : شخصیتی که خیلی استعمارگره، از اینکه چیزایی که متعلق به خودشن رو با دیگران به اشتراک بزاره متنفره و احساس بدی بهش دست میده، گاهی فکر میکنه اگر فلان شخص از زندگیم بره بیرون نابود میشم.
معمولا زیاد حساس میشن ولی هیچی به روی خودشون نمیارن.
احساساتشون رو به همه نشون نمیدن.
خیلی هم به چیزای بیخود فکر میکنن.

دوست دارن روی همه چیز تسلط داشته باشن و همیشه با اقتدار به نظر برسن.

شاید وقتی دارید باهاشون حرف میزنید خیلی ادمای با اقتدار و منطقی به نظر بیان، در واقعا هم اینطوری هستن، اما وقتی بحث به چیزایی که دوسشون دارن برسه هیچ منطقی براشون وجود نداره.

جونگکوک توی این فیک دقیقا نمونه ی رفتار یه شخصیت غالب رو داره به نمایش میزاره.
خیلی منطقیه و به شدت مسئولیت پزیر و با فکر اما دقت کردین وقتی همه‌ی مسائل مربوط به تهیونگ میشه به شکل عجیبی احساساتی میشه، یا اینکه غیرمنطقی عمل میکنه و خیلی حسود میشه؟!

این رفتار با توجه به شخصیت این دسته از افراد کاملا مسئله‌ی طبیعیه و از نظر خودشون به شدت منطقی.

علاوه بر همه‌ی اینا جونگکوک بلوغ زود رس هم داره.
ببینید این افراد شاید نتونن هیچوقت با جامعه یکی بشن یا شبیه ادمای هم سن خودشون زندگی کنن.
مهم نیست چقدر تلاش کنن، ناخواسته خودشون رو وادار میکنن درمورد همه چیز یه طور دیگه فکر کنن و برای هر کاری دلیلی منطقی پیدا کنن.

اینکه شما گفتین بچه‌ها هیچی از احساس نمی‌فهمن یه مسئله‌ی کاملا غلطه، اگر درست پارتا رو خونده باشید من به این اشاره کرده‌ام که پسر بزرگتر عاشق تهیونگه ولی اسمی نمی‌تونست روی احساسات خودش بزاره.

و اینکه دوست داشت تهیونگ رو زیاد لمس کنه، این کاملا توی سنش عادی بود. چرا؟!
بخاطر اینکه انقدر حجم احساساتی که به قلب و مغزش وارد میشد عجیب بود براش که یه جا گفت "میخوام اتیش خاموش بشه" و فکر میکرد با داشتن تهیونگ توی بغلش اروم میشه.

(به دیالوگا دقت کنید، اونا خیلی چیزا رو براتون روشن می کنن)

حالا تهیونگ این وسط چی میشه؟!

🕸️شخصیت مغلوب: این نوع شخصیت خیلی خاص و جالبه.
این افراد اینطورین که شاید سرد به نظر برسن ولی وقتی بهشون نزدیک میشی میتونی احساساتشون رو راحت درک کنی.
راحت ارتباط برقرار میکنن و توی دوست پیدا کردن هیچ مشکلی ندارن.

اینکه میبینید تهیونگ هیچ دوستی نداره به این معنی نیست که نخواسته به این معنیه که کوک رو بیشتر از اینکه دوستی داشته باشه دوست داره.

موقعی که با جیمین دوست شد و کوک فهمید اون فقط به فکر جونگکوک بود احساس گناه نمی‌کرد از اینکه دوست پیدا کرده چون میدونست کارش اشتباه نیست ولی میدونست کوک ادمیه که صفر تا صد تهیونگ رو برای خودش میخواد برای همین ترسید که برادرش احساس بدی پیدا کنه.

و اینکه درسته تهیونگ از اولش هیچی از احساسات برادرش رو نمی فهمید ( به اندازه ی جونگکوک چیزی از عشق و علاقه حالیش نبود) اما بعد از فهمیدنش خودش خواست که برای جونگکوک باشه. چون اونم وقتی ده دوازده سالش شد بلوغ احساسیش کامل شد و میتونست برای خودش تصمیم بگیره.

خب فک کنم همینا رو میخواستم بگم
اگر شما نظری دارید و یا سوالی پیش اومده براتون که یادم رفته جواب بدم بپرسید تا بگم.

OLDER BROTHER║KOOKVWhere stories live. Discover now