on my way(p.43)

2K 329 126
                                    

ای کسانی که برای جواب از بر سوال هایتان خود را به در و دیوار کوبیدید!
این پارت را با دقت مطالعه کنید چون درسته جواب همه چیز دراین پارت است اما من همان نویسنده قبلی هستم و لقمه را دور سرم میچرخانم!
گود لاک! ^~^
..
...
....
.....
......
.......

وارد کافه شد و وقتی کوک رو دید که پشت میز آشنایی نشسته، نفس عمیقی کشید و جلو رفت

- سلام!

آروم گفت و روبروی جونگکوک نشست

- واو اومدی کیم؟ فکرش رو نمیکردم!

- چرا نباید بیام؟

- Hurt, I can't shake, we've made every mistake, only you know the way that I break!
|صدمه دیدم و نمیتونم تکون بخورم، ما همه جور اشتباهی کردیم، فقط تو میدونی که من چجوری شکستم!|

تهیونگ خواست با کلافگی چیزی بگه که جونگکوک اجازه نداد

- میدونی حقی برای بازجویی کردنم ندارید، هیچکدومتون!

یه تای ابروی تهیونگ بالا پرید...

- نمیخوام باهات بحث کنم که حق با توئه یا نه! اما ما یه قراری داشتیم... من سوال های تو رو جواب میدم و تو سوال های منو!

- What is it about them?
|اونا چه مرگشونه؟|

جونگکوک برای خودش زمزمه کرد و دوباره نذاشت تهیونگ اعتراض کنه

- با این که درجایگاه مواخذه کردنم نیستی! اما اوکی... شروع کن!

- چرا همه رو ول کردی رفتی؟

جونگکوک بخاطر سوال پیش و پا افتاده اش خندید

- We wish never learn to fly!
|کاش هیچوقت پرواز کردن رو یاد نمیگرفتیم|

- کوک درک میکنم که میخوای کول بنظر برسه اما واقعا اینجوری گیجم میکنی میشه درست حرف بزنی؟

جونگکوک شونه بالا انداخت و تو دلش به تهیونگ خندید

- اهنگ گوش نمیدی؟

- بیلی رو دوست ندارم!

- من دوستش دارم!

- برام مهم نیست!

جونگکوک با صدای بلند زد زیر خنده، جوری که چندنفر برگشتن سمتشون و نگاهشون کردن

- چته؟

جونگکوک اشک گوشه چشمش رو پاک کرد

- هیچی... این از جواب سوال اولت! بعدی؟

- تو که چیزی نگفتی!

- تو که گفتی!

- داری اعصابم رو خرد میکنی!

جونگکوک خمیازه ایی کشید و سعی کرد نشون نده از گیج کردن پسر روبروش خوشحاله...

- چرا ترکتون کردم ؟

On My WayWhere stories live. Discover now