on my way(p.25)

2.2K 369 58
                                    

- سلام.

با اولین بوق صدای بم نامجون تو گوشش پیچید و باعث شد دست از کوبیدن خودکار روی سطح میز برداره

- روی گوشی خوابیده بودی؟

متلک انداخت اما حس خندیدن نداشت

- هر هر... زنگ زدی بامزه شی؟

- بامزه شدم بعد زنگ زدم... نامجون ازم حرف الکی نگیر! بگو ببینم، جونگ خونست؟

- برای چی باید بدونم ؟

- جووون!

با حرص نالید و گوشی رو به پیشونیش کوبید

- واقعا نمیدونم... یه دقیقه وایسا.

توی چند لحظه ایی که دقیق نشمرد، صدای بلند حرف زدن نامجون با صدایی که نود درصد مادرش بود رو شنید

- مامان میگه گفته می رم پیش رئیس کیم!

تهیونگ سریع تکیه اش رو از صندلی گرفت

- آره اومد... اما الان یک ساعت و نیم با دو ساعته که اومده سمت خونه! قرار بود به من خبر بده اما اول هرچی زنگ زدم جواب نداد بعدش هم گوشیش رو خاموش کرد

- چی؟؟

صدای نامجون در کسری از ثانیه از خونسرد و بیخیال، به یه حالت نگران دراومد

- دوساعته همچین اتفاقی افتاده الان میگی؟

تهیونگ با هول از جا بلند شد و کتش رو روی هوا زد

- من لعنتی فکر کردم تو راهه... نامجون کجا ممکنه بره؟

- من از کجا بدونم کجاست؟ لعنت بهت کیم تهیونگ!

و از اونطرف نامجون هم با قاپیدن سوئیچ ماشینش از خونه خارج شد، درحالت عادی شاید میگفت اون پسره ی چف دوباره تو یکی از کلاب ها با دوستای اوباش و ولش داره مشروب میخوره... اما هیچ چیزی نزدیک به سه هفته بود که عادی پیش نمی رفت! از شب خواستگاری...

* فلش بک، هفته قبل

- کجا بودی؟

با ورود مظلومانه کوک به خونه سرش رو از توی گوشیش درآورد و اخم بدی بهش کرد

- با رئیس کیم بودم!

- به من چه با کدوم خری بودی؟ بارون رو حس نکردی؟ نمیگی سرما میخوری بیشعور؟ نگا خیس آبی! برو گمشو حموم بعدشم یه چیز گرم بخور نمیری مارمولک!!

هنوز داشت واسه یه سیل غر دیگه آماده میشد که جونگکوک از جلوی در دوید و خودش رو پایین مبل روی زمین انداخت و دستهاش رو دور کمر نامجون جا داد

- چیکار میکنی؟ برو گمشو اونور خیس شدم مرغ ماهی خوار!

- هیونگ...

صدای کوک می لرزید، مهم نبود چقدر قد بکشه یا بزرگ شه... هنوز هم نامجون با خودش فکر میکرد« کوچولوم بغض داره»

On My WayWhere stories live. Discover now