on my way(p.4)

3.7K 611 35
                                    


آخرین باری که تهیونگ هودی پوشیده بود دبیرستان بود، و الان هیچ جوره حاضر نبود قبول کنه با بیست و هشت سال سن یه هودی خرگوشی پوشیده و شلوار جین پاره پوره شو باهاش ست کرده! ^^

درسته هودی سایزش از سایز یه بچه خیلی بیشتر بود اما محض رضای خدا یکی بیاد به تهیونگ بگه چرا باید روی هودی کوفتی طرح یه خرگوش سافت و کیوت کوفتی تر میزدن؟
تازه اگه اون کلاه لعنتی رو سرش میزاشت دوتا گوش دراز و کیوته لعنت شده از دو طرف کله نفرین شدش آویزون میشد!

تو همین لحظه توانایی داشت سر جونگکوک رو از تنش جدا کنه و توی جمجمه اش سوپ درست کنه و از نخاعش به عنوان ملاقه استفاده کنه و بعد از سرو سوپش، سیگار بکشه و خاکسترش رو توی کبد در حال گندیدن اون پسره ی نفهم بریزه!

از طرفی جونگکوک اینقدر خوشحال بود که میتونست با یه آهنگ تروت برقصه!
به بهانه جبران، لباس های رئیسش رو گرفته بود تا مثلا بشورتشون، و همون طور که لبخند معصوم میزد پاکت خرید و گذاشت روی میز و با کله دوید بیرون!

میدونست اگه تهیونگ لباس های کثیفش رو داشت اونا رو می پوشید و برای بریدن سر جونگکوک میومد، اما رئیسش اونقدر بی حیا نبود که لخت راه بیافته و آدم بکشه و مطمئنا غرورش اجازه نمیداد که با هودی خرگوشی از اتاق مدیرعامل بیاد بیرون...

همه چی خوب بود و جونگکوک برای دورهمی با دوستاش داشت بال بال می زد و اگه اون رئیس دیوونش و اون داداشش دیوونه ترش، ازش به اندازه یه بولدوزر کار نمیکشیدن، این میتونست دومین بار تو هفته باشه که با دوستاشه و جونگکوک خبر داشت که امروز دوشنبه است!!

به سرعت برق خودش رو به خونه رسونده بود و اول از همه برای اینکه برق تهیونگ نگیرتش و امشب رو از دماغش در نیاره، پاکت لباس های کثیف تهیونگ رو کف دست مامانش گذاشت و یه توضیح سرسری داد تا بشورتشون!

خودشم به سرعت نور یه تیپ خفن زد یکم به خودش رسید تا اون جوری که جینا تو خیابون دیده بودش ظاهر نشه. نمی خواست آثار خستگی صبحش نشون بده بجای شغل با کلاس ترجمه، شغل شریف عملگی رو گردن گرفته!!

و خب همه میدونستن وضع مالی خانوادگی جونگکوک خوب بود! شاید الان باید بجای حمالی تو دفتر کیم تهیونگ، وارث یه کارخونه و شرکت بزرگ میبود!
اما هرچی به سرش میومد از این دل پاکش بود~~
چون شاید اگه اونم مثل نامجون بلد بود یکم باباش رو خر کنه و مثبت بازی در بیاره الان کنارش داشت پول پارو میکرد و مثلا یاد می گرفت که چجوری تشکیلاتش رو اداره کنه!
چه مسخره... مگه رئیس بازی هم آموزش میخواد؟؟

فقط نمی دونست این قیافه خسته ایی که نامجون به خودش میگیره برای چیه؟!
اونی که مجبور بود پادویی دیگران رو بکنه درحالی که پول تو جیبیش قطع شده بود، جونگکوک بود پس چرا نامجونه که همیشه چس ناله «خسته ام من» سر میده؟؟!

On My WayWhere stories live. Discover now