- الان من...
خواست چیزی بگه که چشم غره ها باعث شد نفس عمیقی بکشه
- آقا من اینو بگم خفه میشم! الان گوسفند بی احساس منم یا اونی که یه شماره تلفن یا آدرس از دوست پسرش نداره؟!
هوسوک بی طاقت گفت و یونگی پوزخند زد
- اینکه دوست پسرش هر چهارماه یکبار تصمیم میگیره تمام اینفورمیشین زندگیش رو عوض کنه تقصیر اون نیست! حالا باز خوبه که اسمش رو عوض نمیکنه! وگرنه میرفتیم محلشون دنبال کی می‌گشتیم؟
چشم غره های یونگی آتیشی تر بودن اما باعث نشدن ساکت شه
- می شه تمومش کنید؟ هیچ خبری از جونگکوک نیست اونوقت شما نشستید اینجا طومار تاریخ زندگیش رو روخوانی میکنید؟
تهیونگ حتی یک لحظه هم ننشسته بود و یونا فقط دنبالش راه میرفت و میخواست یه جوری آرومش کنه!
- تهیونگ حرص نخور، اگه خودش رو نشون داده یعنی میخواد پیدا بشه! حالا حالش خوب نبوده خواسته چند ساعت تنها باشه... تو همینجوری ادامه بدی سکته میکنی ها!!
- میشه دهنت رو ببندی؟!
تهیونگ برگشت و تو صورت دختری که با نگرانی خالص باهاش حرف میزد، فریاد کشید و همه همون حالتی که بودن، خشک شدن!
- تهیونگ...
- بس کن یونا! اصلا حالم خوب نیست! میشه فقط عوض آویزون شدن بهم، بری و یه گوشه فقط نگران خودت باشی؟
تهیونگ تا جایی که جون داشت داد زد و به وضوح اشک تو چشم های یونا جمع شد
- من خوشحالم؟ من از نبود کوک خوشحالم؟ فکر کردی از روی بیکاری در به در دنبالش میگردم؟!
تهیونگ پوفی کرد و نگاهش رو از صورت یونا گرفت تا اشک هاش که با مظلومیت روی صورت قشنگ و دخترونه اش سر میخوردن رو نبینه.
- هیچکس خوشحال نیست اما بهتر نیست عوض داد و هوار کردن سر همدیگه یکم درک کنید؟
جین از آشپزخونه بیرون اومد و لیوان آب قندی رو تند تند هم میزد...
- من نخواستم داد و هوار کنم فقط بهتره بزارید به درد خودمون بمونیم تا اینکه مثل لوستر آویزون همدیگه...
- یا عوضیه بی چشم و رو!!
یونا رسما جیغ زد و مشت تقریبا محکمی هم به بازوی تهیونگ کوبید تا ساکتش کنه...
- فکر کردی عاشق دیدن قیافتم؟ الان از خدامه بهت چسب بشم؟ تنها دلیلی که الان تو خونه تو دارم ازت توهین میشنوم فقط و فقط جونگکوکه! چون الان اصلا چشم دیدن هیچکدومتون رو ندارم! راجع من چی فکر کردید؟ دختری که اگه حوصلتون سر رفت اینقدر بیکار باشه که باهاتون وقت بگذرونه؟ چرا وقتی جونگکوک رو پیش اینا پیدا کردی بهم نگفتی؟
आप पढ़ रहे हैं
On My Way
फैनफिक्शन_ چرا اینجوری شدی؟ + این چیزا رو دوست نداشتم... سر راهم قرار گرفتن!
