on my way(p.17)

2.6K 454 127
                                    

ماشین نامجون رو دید که بالاخره از کوچه روبرویی رد شد و سمت خیابون اصلی رفت
بعد از یه ربعی که به خودش قول داده بود، به شماره ایی که جونگکوک باهاش تماس گرفته بود و مطمئنا شماره خونه بود، زنگ زد
اما جوابی نگرفته بود....
یک ربع شد نیم ساعت، نیم ساعت شد سه ربع، سه ربع شد یک ساعت و اینقدر تهیونگ یک ربع به یک ربع صدای بوق های ممتد شنیده بود که حالا، بعد از رفتن نامجون با سر طرف خونه یورش برد

- بفرمائید؟

صدایی زنونه ایی بعد از فشردن زنگ جواب داد و تهیونگ هول تر از اونی بود که سلام کنه

- جونگکوک کجاست ؟

صداش پر از تنش بود و خانم جئون هم این رو حس کرد

- خونه نیست... چیزی شده؟

- امکان نداره! میشه بیام داخل؟

تهیونگ با تعجب و گیجی گفت و یهو بیاد آورد که مادر جونگکوک اصلا خبر نداره اون توی خونست

- بیا تو پسرم!

و در رو زد...

تهیونگ نفهمید چجوری حیاط رو گذروند با کله خودش رو توی خونه پرت کرد

- چرا هرچی زنگ زدم کسی جواب نداد؟

با صدایی مرتعش پرسید و خانم جئون هم هول شد

- اگه شماره آخری مال توئه... نامجون گفت مزاحمی! دعواتون شده؟؟

تهیونگ همونطور که بعد از پیدا کردن پله ها با چشمش، سمتشون قدم تند کرد پوزخند زد

- هنوز نه.

زمزمه کرد و خانم جئون هم پشتش راه افتاد

- اتاق انبار کدومه؟

تهیونگ پرسید چون فهمیده بود پرسیدن خیلی سریعتر از گشتن پنج تا اتاقه!

- اون!

خانم جئون گیج شده فقط به تهیونگ که از رو عکس های دسته جمعی نامجون با دوستاش باهاش آشنا بود، جواب میداد

تهیونگ هم حرف بیشتری نزد و سمت در استخوانی رنگ حمله کرد

- جونگکوک؟ جئون جونگکوک؟! صدامو میشنوی؟ کوک؟

خانم جئون فقط نگاه میکرد، هیچی نمی فهمید

- جونگکوک پشت در که نیستی؟

و انتظار هم نداشت جونگکوک به سؤالش جواب بده... پس فقط ریسک کرد و شروع کرد به کوبیدن به در بسته

- لعنت چرا باز نمیشه!

بعد از مدت زمانی کلنجار رفتن وحشیانه با در قفل برای شکستنش، لگدی بهش انداخت و محکمتر کتفش رو به در کوبید

- با این که نمیدونم اون تو دنبال چی هستی... اما این کلیده!

خانم جئون جلو اومد و کلید قدیمی سمت تهیونگ گرفت

On My WayWhere stories live. Discover now