Chapter 66

106 18 0
                                    

-چرا اونطوری شد؟

-کهلانی گفتم حد خودتو بدون
نیثن گفت تا از شر کهلانی خلاص شه

-من حد خودمو میدونم...

-نه نمیدونی...تو هیچ نقشی تو زندگی کوفتی زین نداری...

-باشه ندارم ولی اون یهو میاد تو اتاقم و میبینم سوخته و داغونه و توهم میای میگی مسموم شده... و...

-گفتم بهت ربطی نداره

-داره!!!
کهلانی مخالفت کرد

-چرا چون کلک زدی و توله اشو ننداختی؟
نیثن داد زد

خون تو رگهای کهلانی یخ زد

-تو از کجا... ؟

-زین... اون درموردش فهمید
اینو گفت دید که کهلانی با ترس دستشو روی شکمش گذاشت:اگه این بچه رو میخوای پیشنهاد میکنم سرت به کار خودت باشه چون زین براش فرقی نمیکنه که گلوله ای که تورو میکشه میتونه توله تو راهتم بکشه..

اینو گفت و اونو با وحشتش تنها گذاشت
@#$%$#@

-میخوای باهاشون چیکار کنی؟
نیثن پرسید

زین به شیشه ی زهری که نیثن براش آورد نگاه کرد

-تاوان خیانتشونو میدن...

-زین اونا فقط یه گروه مافیایی نیستن... تو نمیتونی همه اشونو..

-هی... ما هنوز یه برگ برنده داریم

-پای کهلانی رو وسط نکش حرومزاده
نیثن با حرص گفت

-اون نقشه ی جایگزینه ولی قراره اونایی که خیانت کردن و خواستن از این فرصت استفاده کنن تا منو از سر راه بردارن قراره طعم داروی خودشونو بچشن

-اونا مارمولک تر از اینحرفان

-ما ازشون مارمولک تریم

-اره

#&#&#&#&#&#&#&

-چیزیکه خواستیم رو آوردی؟

نیثن حسابی جلوی خودشو گرفت تا با نفرت تو چشمای اون موشهای خیانتکار نگاه نکنه
از اینجا بودن متنفر بود

فلش بک

-تو که میدونی تهش بهت خیانت میکنن چطور میتونی باهاشون کار کنی؟
نیثن پرسید

-چون هدف هممون نابودی آستینه میدونم که حتی اگه بمیرم اینکه همراه با آستین برم جهنم تضمین شده است
زین گفت و لیوان مشروبشو رفت بالا

پایان فلش بک

با اینکه یه اتاق با گچ بری های بینظیر و سرامیکهای هنرمندانه بود و هرگوشه اش یه عتیقه خودنمایی میکرد
یجورایی بهترین اتاق لوکسی بود که تو یه هتل میشد دید

اما مثل خاک و کثافتی که نمیذاره زیبایی وسایل به چشم بیاد وجود اون آدما تو اون مکان زببایی اونجارو کشته بود

نیثن یه جعبه ی کوچیک رو روی میز گذاشت و اون مرد برش داشت
و به داخلش نگاه کرد

-اینا واقعا مال اونن؟

فلش بک

-گوش کن بچه اگه میخوای زنده بمونی باید سر زین مالیک رو برام بیاری
اون جلوی نیثن که به صندلی بسته شده بود گفت

دقیقا حق با زین بود و اونا خیانتشونو شروع کرده بودن ولی نمیدونستن نیثن مارمولکیه که خود زین تربیتش کرده

-لازم به تهدیدم نبود فقط کافی بود بهم پول بدی
نیثن نیشخندی زد:اگه بتونی بیشتر از زین مالیک بهم بپردازی من مال تو میشم

پایان فلش بک

نیثن از تو جیبش یه پاکت دیگه درآورد
مرد سریعا پاکت رو باز کرد و محتویاتش که یه سری عکس بودن رو بیرون کشید

-میتونین عکسارو بررسی کنین و مطمئن بشین که واقعین و پاکت نگاتیوها هم همونجاست دیگه خیلی دمده اس که بخوام سرشو ببرم بیارم

مرد لبخندی از سر رضایت زد و با سر به یکی از محافظا اشاره ای کرد

و چند ثانیه ی بعد اون محافظ با یه کیف بزرگ پول جلوش ظاهر شد

-ممنون از خدماتت

-قابل پولاتونو نداشت
نیثن گفت و کیف رو برداشت و از ساختمون خارج شد و صدای زین رو از میکروفون جاسازی شده تو گوشش شنید

-کارت خوب زود حالا پنج دقیقه تو لابی منتظر بمون تا بهت بگم

@#$%$#@

-مسمومیت میمهانان هتل لوکس بلک رز... افراد از اتاقهای مختلف طبق یه الگوی نامشخص با یه سم خاص مسموم شده و قبل از اینکه بتونن به بیمارستان برسند جان باختند هویت قاتل هنوز ناشناس باقی مانده و پلیس به دنبال....

لازم نبود کسی به کهلانی بگه اون خودش میدونست اینم کار زینه
یه قاتل خونسرد که براحتی آدم میکشت و در تعجب بود که چطور این همه مدت پیش اون قاتل دووم آورده بود

چطور این همه مدت پیشش موند و حتی عاشقش شد
چطور نمیدید که اون فقط یه رذل آدمکشه؟
چطور کتک ها و توهیناشو فراموش کرد؟
و چطور راضی شد که بچه اشو که تو شکمش بود رو نکشه
بچه ای از مردی خونخوار

از جلوی تلویزین بلند شد و بسمت اتاقش رفت و ساک کوچولوشو برداشت که توش کمی لباس پول و مدارک شناسایی جدیدش بود و بدون اینکه حتی پشت سرشو نگاه کنه از اونجا زد بیرون

و بازهم در تعجب بود که اگه فرار انقدر ساده بود چی اونو تمام مدت تو اون قصر تنهایی نگه میداشت؟

میتونست بگه عشق ولی بجاش جواب درست رو تو ذهنش به خودش داد

حماقت!!!

LuvWarWhere stories live. Discover now