-میخوام اسم اون بیماری که با من تو تصادف بوده رو بدونم
-بهتون که گفتم امکانش نیست
-من باید بدونم اون کی بوده... لعنتی من بعد از اون تصادف حافظه ی لعنتیمو از دست دادم اون ممکنه منو بشناسه
-آقا بهتره ی دردسر درست نکنین
زن جوونی که مسئول پرونده ها بود اینو گفت و رفت و کساندرا با حرص مشتشو به دیوار کوبید
@#$#@تو تاریکی به سقف زل زده بود که گوشیش زنگ خورد و بدون اینکه چک کنه که کیه جواب داد
-بله ؟
-سسسلااااممم
صدای کشدار کساندرا تو گوشش پیچید و اخم کرد-کساندرا ؟
با تعجب پرسید-اره... نه...
با خنده گفت :نمیدونم من نمیدونم کیم-مستی ؟
سرجاش نیمخیز شد-بدجورررر
با لحن کشدار گفت و خندید-خب زنگ بزن به یکی ببرت خونه
زین گفت-کندال خارج از شهره بجز اون کسیو ندارم درضمن کی میره خونه ؟من میخوام حال کنم
با لحن مسخره و بچگونه ای گفت که با صدای بمش حتی مسخره تر شد-کجایی ؟
بسردی پرسید-پیدام کن.. مثل همیشه پیدام کن
انگار یه چیزی مثل سم تو رگهای زین جاری شد و لرزید
فلش بک
-اگه از هم جداشیم... ؟؟
-پیدات میکنم.. مثل همیشه که پیدات میکنم
زین گفت و بی توجه به درد لب پاره شده اش هری رو بوسیدپایان فلش بک
-الو ؟...کساندرا جواب بده...هری!
زین لبشو بخاطر اسمی که مدتها حتی تو ذهنش دفن کرده بود و به زبونش اومده بود گاز گرفت درحالیکه نمیدونست دیوارا موش دارنکهلانی نیشخندی زد و قبل از اینکه زین کتشو برداره و از اتاقش بره بیرون رفت و پشت یه گلدون مخفی شد
-هیییی
کساندرا اولش با عصبانیت داد زد ولی بعد با خنده گفت :مگه مامانمی ؟-کساندرا میشه بس کنی ؟اصلا بامزه بنظر نمیای
درحالیکه بازوی کساندرا دور گردنش بود و داشت بسختی اونو بسمت اتاق خوابش میکشید گفت-من بامزه ام... تازه کلی جک ناک ناک بلدم
-فقط ساکت بمون
-ناک ناک
-کساندرا اگه بخوای جکهای مسخره اتو شروع...
-هی اینجا چه خبره ؟
صدای کهلانی حرف زین رو برید و باعث شد زین و کساندرا بسمتش برگردند
DU LIEST GERADE
LuvWar
Fanfictionاونا یادشون نمیومد که من کیم و هویتم براشون فقط درد بود پس گذاشتم تو فراموشی بمونن و خودم... سرم به انتقام گرمه