-چطور پیش میره؟
تام لیوان قهوه رو به نیثن داد
نیثن لیوان قهوه رو گرفت و ازش خورد-فعلا دارم پازل رو میچینم نقاشی های مالیک...
-میدونم پازل بودن
نیثن سری به تایید تکون داد:اره یه پازل هنرمندانه...مثلا اینجارو ببین...
به تصویر روی مانیتور اشاره کرد:اینجارو ببین این قسمت که لب رو ساخته یه طراحی زنده اس انگار یه عکسه...
-مثل لب یه دختر خوشگله
-ولی بذار صورت کلی رو نشونت بدم
روی تصویر کلیک کرد و و از نمای زوم خارج شد-این یه مرده
تام با تعجب گفت-البته ولی اینکه کیه نامشخصه ...
تام نگاهشو از تصویر گرفت و به نیث نگاه کرد که شستشو به چونه اش میکشید و به تصویر خیره شده بود-نیث؟
تام صدلش کرد اما اون نشنید:نیث؟
-هاه؟چیشد؟
-شنیدم تو دردسر افتادی تا بتونی روی پرونده ها کار کنی رفیق بهتره اینکارو نکنی تو...
-تام... تام...
نیثن با لحن آرامش بخش گفت:مشکلی نیست همه چیز تحت کنترله-اما...
تام نواست چیزی بگه که نیث چند تا پرونده داد دستش-اینارو تا فردا برام بازرسی کن
تام مردد اونارو گرفت و به نیث خیره شد و نیث که نگاه اونو روی خودش حس میکرد برگشت و گفت:برو دیگه
تام روی شونه اش زد لبخندی زد و رفت
#$%$#
-فردا همه چیز شروع میشه دختره آماده اس؟
زین نگاهی به کهلانی کرد که داشت برشتوک میخورد وجواب داد:اره
کهلانی برگشت و بهش نگاه کرد و لبخند به صورتش پاشید
-تو هم برشتوک میخوری؟زین در جواب لبخندی زد:نه!
کهلانی شونه ای بالا انداخت و دوباره به خوردن مشغول شد
YOU ARE READING
LuvWar
Fan Fiktionاونا یادشون نمیومد که من کیم و هویتم براشون فقط درد بود پس گذاشتم تو فراموشی بمونن و خودم... سرم به انتقام گرمه