Chapter 41

246 36 1
                                    


-چطور پیش میره؟
تام لیوان قهوه رو به نیثن داد
نیثن لیوان قهوه رو گرفت و ازش خورد

-فعلا دارم پازل رو میچینم نقاشی های مالیک...

-میدونم پازل بودن

نیثن سری به تایید تکون داد:اره یه پازل هنرمندانه...مثلا اینجارو ببین...

به تصویر روی مانیتور اشاره کرد:اینجارو ببین این قسمت که لب رو ساخته یه طراحی زنده اس انگار یه عکسه...

-مثل لب یه دختر خوشگله

-ولی بذار صورت کلی رو نشونت بدم
روی تصویر کلیک کرد و و از نمای زوم خارج شد

-این یه مرده
تام با تعجب گفت

-البته ولی اینکه کیه نامشخصه ...
تام نگاهشو از تصویر گرفت و به نیث نگاه کرد که شستشو به چونه اش میکشید و به تصویر خیره شده بود

-نیث؟

تام صدلش کرد اما اون نشنید:نیث؟

-هاه؟چیشد؟

-شنیدم تو دردسر افتادی تا بتونی روی پرونده ها کار کنی رفیق بهتره اینکارو نکنی تو...

-تام... تام...
نیثن با لحن آرامش بخش گفت:مشکلی نیست همه چیز تحت کنترله

-اما...
تام نواست چیزی بگه که نیث چند تا پرونده داد دستش

-اینارو تا فردا برام بازرسی کن

تام مردد اونارو گرفت و به نیث خیره شد و نیث که نگاه اونو روی خودش حس میکرد برگشت و گفت:برو دیگه

تام روی شونه اش زد لبخندی زد و رفت

#$%$#

-فردا همه چیز شروع میشه دختره آماده اس؟

زین نگاهی به کهلانی کرد که داشت برشتوک میخورد وجواب داد:اره

کهلانی برگشت و بهش نگاه کرد و لبخند به صورتش پاشید
-تو هم برشتوک میخوری؟

زین در جواب لبخندی زد:نه!

کهلانی شونه ای بالا انداخت و دوباره به خوردن مشغول شد

LuvWarWhere stories live. Discover now