Chapter 03

689 79 1
                                    


یکم دیگه کرم پودر زدم و موج هایی که به موهام انداخته بودمو ردیف کردم و به لباسم یه نگاهی انداختم.

کیف دستی مو برداشتم , رژ لب, خط چشم ,گوشیم و یکم پول گذاشتم توش و البته یه چاقو و یکم بیهوشی برای وقتی که اوضاع خیط شد.

پاشنه بلندامو بجای بوت هام که همیشه میپوشیدم پام کردم
و راه افتادم
خوب میشد اگه میتونستم با موتورم برم ولی با پاشنه بلند واقعا نمیشه موتور روند
تام کله ماری گفته بود اون شبا به یه کلاب معروف میره جایی که فقط آدمای خاص میرن
باید یجوری واردش می شدم

کارم راحت بود چون کله ماری بهم کمک کرده بود فقط باید به عنوان گارسون می رفتم تو و یه گوشه لباسامو عوض میکردم

کله ماری مادر بخطا همه جا آشنا داره و هیچ کس نمیدونه چطور و چرا با اون همه پول و نفوذی که داره محله ی مرده امونو ترک نکرده
اون یه هکره و بهش میگن کله ماری چون یه طرف سرش به روش پوست کنی تتوی فلس مار داره
اون یجورایی عجیبه ومن سعی میکنم خیلی دور و برش نپلکم ولی اینبار مجبور بودم .

طبق نقشه  رفتم سمت در ورودی مخصوص پرسنل و یه دختر بلوند درو برام باز کرد و من و برد سمت رختکن تا لباس گارسون ها رو بپوشم ویه چیزایی برام توضیح داد و یه سینی مشروب دستم داد و گفت که کجا برم تا لباسمو عوض کنم

سینی رو مثل متصدی های دیگه با یه دستم گرفتم و مثل اونا میون جمعیت حرکت کردم
تا به راه پله ها رسیدم, سینی رو روی یه سکو گذاشتم و از پله ها بالا رفتم و تو یکی از اتاقها که درش قفل نبود پریدم و از شر لباس های متصدی خلاص شدم ,  کلاه گیس رو از سرم برداشتم و موهامو که قرمز و شرابی رنگ کرده بودم رو روی شونه هام رها کردم . لباسمو مرتب کردم خط چشممو کلفتتر کشیدم و رژمو تجدید کردم.
و برگشتم طبقه پایین

روی یه چهارپایه نشستم و چشم چرخوندم تا پیداش کنم
کله ماری ازش زیاد عکس نشونم داده بود ولی اینکه تو واقعیت بتونم پیداش کنم کار سختی بود
دیگه داشتم با خودم فکر میکردم که اون نمیاد که دیدمش

خوبه حالا فقط لازم بود آشنایی برحسب اتفاق(!)به وجود بیاد

از شانس خوبم اون روی چهارپایه ای نشست که خیلی ازم دور بود

لعنت
اگه بخوام برم نزدیکتر خیلی ضایع میشه
رسما داشتم کلافه می شدم

-چیزی میل دارین؟
یه متصدی رشته ی افکارمو پاره کرد

-هوم؟
درست نشنیدم که چی گفت

-چیزی میل دارین؟
اون شمرده شمرده تکرار کرد

-فقط یه چیز سبک و میوه ای
شونه اما بالا انداختم
و اونم سرشو تکون داد و شروع به مخلوط کردن و درست کردن یه چیز میوه ای کرد

-میخواین تورش کنین؟
اون بدون اینکه از کارش منحرف بشه پرسید

-هوم؟
اخم کردم

-آقای مالیک بدجور بهش خیره شده بودین
اون با نیشخند گفت

خب اون طبق گفته های کله ماری همیشه میومد اینجا و تعجب نکردم وقتی اون متصدی اسمشو گفت

اوه لعنت به من با اون رفتارهای ضایع ام

-خب که چی؟
یکم گارد گرفتم

-میتونم کمکتون کنم
اون اینو گفت ومشروبمو که آماده شده بود جلوم گذاشت

-چطوری؟

-یه یادداشت بنویس من بهش میدم خیلی از دخترا اینکارو میکنن

نی رو توی مشروبم چرخوندم: چقدر میخوای؟

-ده باکس
اون گفت

ومن چشامو چرخوندم و پول رو گذاشتم لای دستمال و بهش دادم:همراه کاغذ و خودکار یه کاندوم هم بیار

اون تعجب کرد اما چیزی نگفت

نی رو تو دهنم گذاشتم وشروع,به نوشیدن کردم

درمقایسه با چیزایی که تو محله ی خودمون میخوریم این خیلی سبک بود ولی منم نمی خواستم مست شم

اون یه کاغذ یادداشت زرد و یه خودکار و کاندوم بهم داد و من مشروبمو کنار کشیدم و شروع کردم به نوشتن:

پیدام کن تا جفتمون حال کنیم
و بعد روی یه تیکه کاغذ دیگه یه طرح کشیدم و به دو تیکه پارش کردم و یکیو خودم نگه داشتم و یکیو همراه کاندوم تو کاغذ یادداشت پیچیدم و دادم به همون متصدیه و اونم رفت تو کارش

انقدر نگران بودم که از نی نوشیدنی خوردن رو مخم داشت راه می رفت پس نی رو برداشتم واز گوشه ی لیوان قورت قورت خوردم

اون یادداشت رو بهش داد واونم بازش کرد و پوزخند زد و با اخم به نصف نقاشی نگاه کرد و بعد یادداشت رو خوند

و انگار از متصدی چیزی پرسید واون در جواب فقط,شونه اشو بالا انداخت

اونم یکم دیگه به نقاشی نگاه کرد

و اونو گذاشت تو جیبش

نیشخند زدم

موش با پای خودش تو تله افتاد

قسمت بعدی اسماته
پس از همین الآن هشدارهاشو میدم

1.سکس خشن
2.مواد
3.کلمات رکیک

LuvWarWaar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu