Chapter 26

267 42 16
                                    


-زین
کهلانی با لحن آرامش دهنده ای زمزمه کرد

-برو گمشو

کهلانی از جاش بلند شد و دستاشو بالا آورد تا زین رو آروم کنه:زین...

-برو
زین با یه صدای سرد و هاسکی وار جوابشو داد

-زین بهم گوش کن...

زین ساکت بهش خیره شده بود و کهلانی اینو به عنوان یه اجازه ی حرف زدن در نظر گرفت:اون هری نیست... اره چشماش سبزن ولی هری فرق داشت...اون...

لعنت درست یادش نمیومد هری چه شکلی بود:اون..اون...فرفری بود

-ریدی!
نیثن پوزخند زد
کهلانی برگشت تا بفهمه منظور نیثن چیه و با دیدن موهای فرفری نیثن چشماشو از حرص بهم فشرد😑

لعنت به این شانس!

برگشت سمت زین

-میشه گم شی؟
زین مثل بچه ای که بخواد لجبازی کنه اینو زمزمه کرد

-اون هری نیست

زین بی تفاوت بهش زل زد
-اون هری منه

کهلانی اخم کرد

هری...اون؟
اون واقعا صفت مالکیت بکار برد؟

-هری تو؟؟؟😳

زین بازم جوابشو نداد

-جوابمو ...!!!
نتونست حرفشو کامل کنه چون سردی فلز اسلحه رو روی شقیقه اش حس کرد

-لعنت!
صدای نیثن رو شنید

-نه نیثن اون کاری نمیکنه
اینو سریعا گفت تا نیثن خودشو قاطی دعوا نکنه

-تو دیوونه ای؟ اون یه اسلحه بسمت سرت گرفته

-اگه بخوای کاری کنی ممکنه بهت شلیک کنه

-اونی که تو خطر گلوله خوردنه تویی

زین ماشه رو کشید و کلمات کهلانی تو دهنش گیر افتادن

#$%&&$#

-نتیجه ی آزمایشات پزشکی قانونی چی میگه؟

-مثل همیشه خونی که باهاش نقاشی کشیده شده با دی ان ای جسد نوزاد مطابقت داره

بازپرس کلافه زیر لب فحش داد:حرومزاده....اون نوزاد چی؟

-مثل همیشه یه نوزاد با یه نقص ژنتیکی بود که دیر یا زود خودش میمرد

-مشکل همین جاست اون قاتل عوضی این نوزاد ها رو از کجا پیدا میکنه چرا یه بمب رو باید تو شکم اونا مخفی کنه؟

-خب یه حدسیاتی داریم
لیندا بروس یکی از کارآگاه های کار کشته گفت

-و اون چیه؟

-اون قاتل داره برای کشتن تک تک اون افراد از یه متد استفاده میکنه و تمام کسایی که به قتل رسیدن تو یه چیز مشترک ان

-اون چیه؟
بازپرس با کنجکاوی گفت

-همه ی اونا تو قاچاق مواد مخدر دست دارن

-میخوای بگی این فقط انتقام بین گنگهای مواد مخدره؟

-میتونه اون باشه ولی اون نقاشیها هر کدومشون مفهومی دارن اونا تیکه های پازلی هستن که مارو به قاتل میرسونه

-منظور تو نمیفهمم

-نقاش داره یه پازل بزرگ میکشه و هر دفعه یه تیکه اشو میفرسته اون نقاشیها واقعا تیکه های یه پازلن
و عکسهایی نشون بازپرس داد:اگه بهشون نگاه کنین متوجه میشین تمام اون نقاشی های بی معنی در کنار هم دارن یه چهره رو میسازن در واقع..سه چهره...

-سه چهره؟
باز پرس سرشو از روی عکسا بلند کرد

-البته ولی چون کامل نیست خیلی نمیشه مطمئن بود

-و یه چیز دیگه...
دنیل واکر گفت

-اون چیه؟

-خون نقاشی های جدید در واقع خون ترکیبیه خون یه بزرگسال با خون نوزادها ترکیب شده

-خون یه بزرگسال؟
بازپرس اخم کرد

-البته...! بنظر میاد خون یه زنه ولی دی ان ای با هیچکدوم از مجرمین زن شناخته شده تطبیق نداره

-قاتل داره خودشو بهمون میشناسونه یا یه تله اس که منحرفمون کنه؟

-نمیشه دقیق گفت
لیندا گفت:ممکنه خون اون زن هم برای تهدید استفاده شده باشه

-تهدید؟

-البته...شاید این هم بخشی از پیغامی باشه که داره به قربانی های بعدی اش میده....دنیل؟

-بله؟
دنیل سریعا جواب داد

-می خوام سوابق و روابط تمام مقتولین چک بشه باید بتونیم قربانی های احتمالی بعدی رو پیدا کنیم و اینطوری گیرش بندازیم

-حتما...!!!

LuvWarWhere stories live. Discover now