-زین
کهلانی با لحن آرامش دهنده ای زمزمه کرد-برو گمشو
کهلانی از جاش بلند شد و دستاشو بالا آورد تا زین رو آروم کنه:زین...
-برو
زین با یه صدای سرد و هاسکی وار جوابشو داد-زین بهم گوش کن...
زین ساکت بهش خیره شده بود و کهلانی اینو به عنوان یه اجازه ی حرف زدن در نظر گرفت:اون هری نیست... اره چشماش سبزن ولی هری فرق داشت...اون...
لعنت درست یادش نمیومد هری چه شکلی بود:اون..اون...فرفری بود
-ریدی!
نیثن پوزخند زد
کهلانی برگشت تا بفهمه منظور نیثن چیه و با دیدن موهای فرفری نیثن چشماشو از حرص بهم فشرد😑لعنت به این شانس!
برگشت سمت زین
-میشه گم شی؟
زین مثل بچه ای که بخواد لجبازی کنه اینو زمزمه کرد-اون هری نیست
زین بی تفاوت بهش زل زد
-اون هری منهکهلانی اخم کرد
هری...اون؟
اون واقعا صفت مالکیت بکار برد؟-هری تو؟؟؟😳
زین بازم جوابشو نداد
-جوابمو ...!!!
نتونست حرفشو کامل کنه چون سردی فلز اسلحه رو روی شقیقه اش حس کرد-لعنت!
صدای نیثن رو شنید-نه نیثن اون کاری نمیکنه
اینو سریعا گفت تا نیثن خودشو قاطی دعوا نکنه-تو دیوونه ای؟ اون یه اسلحه بسمت سرت گرفته
-اگه بخوای کاری کنی ممکنه بهت شلیک کنه
-اونی که تو خطر گلوله خوردنه تویی
زین ماشه رو کشید و کلمات کهلانی تو دهنش گیر افتادن
#$%&&$#
-نتیجه ی آزمایشات پزشکی قانونی چی میگه؟
-مثل همیشه خونی که باهاش نقاشی کشیده شده با دی ان ای جسد نوزاد مطابقت داره
بازپرس کلافه زیر لب فحش داد:حرومزاده....اون نوزاد چی؟
-مثل همیشه یه نوزاد با یه نقص ژنتیکی بود که دیر یا زود خودش میمرد
-مشکل همین جاست اون قاتل عوضی این نوزاد ها رو از کجا پیدا میکنه چرا یه بمب رو باید تو شکم اونا مخفی کنه؟
-خب یه حدسیاتی داریم
لیندا بروس یکی از کارآگاه های کار کشته گفت-و اون چیه؟
-اون قاتل داره برای کشتن تک تک اون افراد از یه متد استفاده میکنه و تمام کسایی که به قتل رسیدن تو یه چیز مشترک ان
-اون چیه؟
بازپرس با کنجکاوی گفت-همه ی اونا تو قاچاق مواد مخدر دست دارن
-میخوای بگی این فقط انتقام بین گنگهای مواد مخدره؟
-میتونه اون باشه ولی اون نقاشیها هر کدومشون مفهومی دارن اونا تیکه های پازلی هستن که مارو به قاتل میرسونه
-منظور تو نمیفهمم
-نقاش داره یه پازل بزرگ میکشه و هر دفعه یه تیکه اشو میفرسته اون نقاشیها واقعا تیکه های یه پازلن
و عکسهایی نشون بازپرس داد:اگه بهشون نگاه کنین متوجه میشین تمام اون نقاشی های بی معنی در کنار هم دارن یه چهره رو میسازن در واقع..سه چهره...-سه چهره؟
باز پرس سرشو از روی عکسا بلند کرد-البته ولی چون کامل نیست خیلی نمیشه مطمئن بود
-و یه چیز دیگه...
دنیل واکر گفت-اون چیه؟
-خون نقاشی های جدید در واقع خون ترکیبیه خون یه بزرگسال با خون نوزادها ترکیب شده
-خون یه بزرگسال؟
بازپرس اخم کرد-البته...! بنظر میاد خون یه زنه ولی دی ان ای با هیچکدوم از مجرمین زن شناخته شده تطبیق نداره
-قاتل داره خودشو بهمون میشناسونه یا یه تله اس که منحرفمون کنه؟
-نمیشه دقیق گفت
لیندا گفت:ممکنه خون اون زن هم برای تهدید استفاده شده باشه-تهدید؟
-البته...شاید این هم بخشی از پیغامی باشه که داره به قربانی های بعدی اش میده....دنیل؟
-بله؟
دنیل سریعا جواب داد-می خوام سوابق و روابط تمام مقتولین چک بشه باید بتونیم قربانی های احتمالی بعدی رو پیدا کنیم و اینطوری گیرش بندازیم
-حتما...!!!
YOU ARE READING
LuvWar
Fanfictionاونا یادشون نمیومد که من کیم و هویتم براشون فقط درد بود پس گذاشتم تو فراموشی بمونن و خودم... سرم به انتقام گرمه