|59|

3.1K 478 271
                                    

سلام خوبید؟
من خیلی خیلی ناراحتم
1) چون من حمایت لازم رو نه از دوستام و نه از اکثر خواننده ها نمیگیرم
2) کامنتای پارت قبل به 100 تا نرسید
نمیخوام پست کردن اینو متوقف کنم ولی شاید فف دیگه ای ننویسم
چون وقتی حمایت از نزدیک ترین کسات نشی دیگه شوق و ذوقی واست نمیمونه
فری فالم فقط یه پارت دیگه مونده
اینم آپ کردم به افتخار آهنگ جدید زین
ولی خب دلم شکسته :)

....

جشن رو به پایان بود زین و لیام هر دو کنار هم نشسته بودن
گاهی اشاره های کارن لیام رو اذیت میکرد ولی لیام نادیده میگرفت

کارولین از لیام خواست تا لونا رو توی اتاقش روی تخت بخوابونه

لیام با خوشحالی قبول کرد و لونا رو توی بغلش گرفت و زین به شوق پدرانه ی لیام لبخند زد

از برق نگاه لیام شدت علاقش به دخترش معلوم بود، آخه کدوم پدری به بچش علاقه نداره؟

زین به راه رفته ی لیام خیره شده بود که شلی سمتش اومد

~خانوم پین گفتن چند لحظه برید اتاق

نگاه زین روی جای خالی پدر و مادر لیام افتاد احساس دلشوره به دلش چنگ انداخت

از جاش بلند شد و سمت اتاق رفت پدر و مادر لیام روی صندلی نشسته بودن و نگاهشون دوستانه به نظر نمیرسید

-بشین

کارن گفت و به صندلی رو به رو اشاره کرد زین روش نشست

زین حس میکرد گرمش شده و باید کتشو از تنش دربیاره

-خب...از کی شروع شد؟

-چی؟

زین با گیجی پرسید و نگاهشو به کارن دوخت

-این رابطه بی در و پیکر مسخره ی شما

زین لباشو بهم فشار داد

-خب...سه ماه پیش

-یعنی شما سه ماهه که باهم رابطه دارین؟

زین متوجه بود که صدای کارن عصبی شده و عصب پلکش میندازه

زین فقط سرشو تکون داد

-خب...چقدر میگیری؟

-چی؟

زین چشماشو تنگ کرد

-چقدر میگیری که بیخیال پسر من بشی؟ بری و دیگه پشت سرتم نگاه نکنی؟

زین خنده ی عصبی کرد

-شما فکر کردید عشق خریدنیه؟

کارن خندید

-اون چیزی که بین شماست عشق نیست...تو فقط دنبال موقعیت لیامی این کاملا قابل دیدنه

-نه خانوم شما اشتباه میکنین من چیزی از موقعیت پسر شما کم ندارم خانوادم سطح بالاتری از خانواده ی لیام دارن و وضعیت مالیم بهتره و خودم تو نیروی ویژه ی پلیسم چطوره این حرفارو به پسرتون بزنید؟ چون اونم منو میخواد فقط من نیستم

Free Fall /Ziam~ By Atusa20Where stories live. Discover now