|27|

3.5K 502 155
                                    

های اوری بادی
خوبین؟ خوشین؟
فرمایین ادامه بی کامنت برین بیرون به خودم انتهاری میبندم پارت بعد همتونو میکشم :| (خودش میدونه از کی یاد گرفتم :|)

....

در تمام طول راه رسیدن به خونه لیام ساکت بود و لبش رو میجویید نفسای عمیق میکشید و خیلی خودشو کنترل میکرد سیگار نکشه!

-لی؟

+بله

-چرا انقد عصبی؟

+عصبی؟کی گفته من عصبیم؟

-فقط حس کردم

+نه عصبی نیستم!

شونه بالا انداخت و ماشینو پارک کرد کارولین زودتر پیاده شد و سمت خونه راه افتاد درو باز گذاشت تا لیام وارد بشه!

-زین خیلی خوشگل و بامزه اس

کارولین درحالی که روی تخت نشسته بود و شکمشو وارسی میکرد گفت

+آره پسر خوبیه

-اگه گی نبود با یکی از دوستام آشناش میکرد

لیام که در حال پوشیدن شلوار راحتیش بود تک خنده ای کرد و سمت دستشویی رفت

کارولین به تاج تخت تکیه داد و کتابشو باز کرد با اومدن صدای تکست از گوشی لیام که روی دروار کنار تخت بود کنجکاو شد و سرشو بلند کرد دلش میخواست سمت گوشی بره

اما همون لحظه لیام از دستشویی اومد بیرون

-لی وات تکست اومد

لیام سرشو تکون داد و سمت گوشیش رفت

از چشم قشنگ:اگه امشب نیای قسم میخورم با نایل بخوابم!

فلش بک

لیام بعد از اینکه از بازی خسته شد سمت دستشویی راه افتاد و صورتشو آب زد و وقتی سرشو آورد بالا با زین که درحال نیشخند زدن بود رو به رو شد

اخم کرد و نگاهشو گرفت و با گره خوردن دستای زین دور کمرش دوباره بهش نگاه کرد

-تدی بر من حسودی میکنه؟؟

+بس کن زین انتظار نداری که حسودی نکنم

-هیچکی واسه من لیام نمیشه

لیام اخم کرد

-نایل فقط یه دوسته! درسته گیه ولی فقط دوستمه

و خدا میدونه زین چقد به اخم لیام که به خاطر دروغش توی صورتش بوجود اومد توی دلش خندید نایل از خود استریتم استریت تر بود!

+حالا هر چی

با اومدن صدایی زین فاصله گرفت و صداشو آروم کرد

-امشب بیا پیشم بدون استرس پیشم باش

لیام جوابی نداد زین دوباره نگاهش کرد و رفت بیرون

Free Fall /Ziam~ By Atusa20Where stories live. Discover now