های اوری بادی
خوبین؟ خوشین؟
فرمایین ادامه بی کامنت برین بیرون به خودم انتهاری میبندم پارت بعد همتونو میکشم :| (خودش میدونه از کی یاد گرفتم :|)....
در تمام طول راه رسیدن به خونه لیام ساکت بود و لبش رو میجویید نفسای عمیق میکشید و خیلی خودشو کنترل میکرد سیگار نکشه!
-لی؟
+بله
-چرا انقد عصبی؟
+عصبی؟کی گفته من عصبیم؟
-فقط حس کردم
+نه عصبی نیستم!
شونه بالا انداخت و ماشینو پارک کرد کارولین زودتر پیاده شد و سمت خونه راه افتاد درو باز گذاشت تا لیام وارد بشه!
-زین خیلی خوشگل و بامزه اس
کارولین درحالی که روی تخت نشسته بود و شکمشو وارسی میکرد گفت
+آره پسر خوبیه
-اگه گی نبود با یکی از دوستام آشناش میکرد
لیام که در حال پوشیدن شلوار راحتیش بود تک خنده ای کرد و سمت دستشویی رفت
کارولین به تاج تخت تکیه داد و کتابشو باز کرد با اومدن صدای تکست از گوشی لیام که روی دروار کنار تخت بود کنجکاو شد و سرشو بلند کرد دلش میخواست سمت گوشی بره
اما همون لحظه لیام از دستشویی اومد بیرون
-لی وات تکست اومد
لیام سرشو تکون داد و سمت گوشیش رفت
از چشم قشنگ:اگه امشب نیای قسم میخورم با نایل بخوابم!
فلش بک
لیام بعد از اینکه از بازی خسته شد سمت دستشویی راه افتاد و صورتشو آب زد و وقتی سرشو آورد بالا با زین که درحال نیشخند زدن بود رو به رو شد
اخم کرد و نگاهشو گرفت و با گره خوردن دستای زین دور کمرش دوباره بهش نگاه کرد
-تدی بر من حسودی میکنه؟؟
+بس کن زین انتظار نداری که حسودی نکنم
-هیچکی واسه من لیام نمیشه
لیام اخم کرد
-نایل فقط یه دوسته! درسته گیه ولی فقط دوستمه
و خدا میدونه زین چقد به اخم لیام که به خاطر دروغش توی صورتش بوجود اومد توی دلش خندید نایل از خود استریتم استریت تر بود!
+حالا هر چی
با اومدن صدایی زین فاصله گرفت و صداشو آروم کرد
-امشب بیا پیشم بدون استرس پیشم باش
لیام جوابی نداد زین دوباره نگاهش کرد و رفت بیرون
YOU ARE READING
Free Fall /Ziam~ By Atusa20
Fanfiction+چند وقته تو آموزشی ای؟؟ -سه ماه! یه پک به رول ویدش زد +از اینکه منتقل شدی ناراحتی؟ -نه ولی دوست دخترم میگه خیلی از ما دوری! +ما؟ -آره دیگه دوست دخترم حامله است!! #1 in fanfiction --------- Start : 28 jan 2018 Compelet: 19 july 2018