|24|

4.5K 478 130
                                    

سلام خوبین؟
چه زود قسمت 24 شد :|
میخواستم بگم به بوکای جدیدی که توی پیجم آپ شده سر بزنین
هشدار؟این قسمت همش اسماته چند وقت بود اسمات نداشتیم :)
....

-نمیخوای بلند شی؟

صدای زمزمه وار زین رو زیر گوشش میشنید چشماشو بیشتر بهم فشار داد تا به خواب بره و بیدار نشه ولی با خیس شدن گردنش چشماش باز شد

زین درحال لیس زدن گردنش بود مثل یه بچه گربه!

دستاشو داخل موهاش کرد تا جلوشو بگیره زین نیشخند زد و ادامه داد

+نکن زین

-چرا؟چون یه چیزایی داره اون پایین بیدار میشه؟

+بیدار شه باید خودت بخوابونیشا

-مگه کار من خوابوندن مستر پین نیس؟

+اسمم گذاشتی واسش؟

-اوهوم چون جدیدا دوستای نزدیکی شدیم

لیام بلند خندید زین چرخید روشو سمت لباش رفت لیام دستاشو روی گردن زین گذاشت و به خودش نزدیک ترش کرد زبون زین روی لبای لیام میچرخید و سعی میکرد بین پایین تنه هاشون اصطحکاک ایجاد کنه

وقتی اولین بار موفق شد ناله ای خفیف از لیام که شبیه ممممم بود دریافت کرد که توی کارش مصمم ترش کرد
حالا دیگه کاملا خودشو روی لیام تکون میداد سفت شدن خودش رو همینطور لیام رو زیرش حس میکرد

دستش رو آروم برد پایین و دیک لیامو فشار داد صدای آه لیام بیشتر تحریکش میکرد وقتی حس کرد لیام دنبال نفس میگرده اروم از لباش جدا شد و همینجوری که روی چونش زیر فکش بوسه های ریز و خیس میذاشت سمت گردنش رفت و شروع کرد به بوسیدن و لیسیدن

دکمه شلوار لیامو باز کرد و بعد از باز کردن زیپش از روی لیام بلند شد و روی شکمش نشست و دکمه های پیراهن لیامو آروم آروم باز کرد و کمکش کرد درش بیاره

دست لیام هم روی بدنش کشیده شد و لباسشو خارج کرد و تا به پیراهن خودش بپیونده

چند دقیقه بعد زین فقط با یه باکسر روی شکم لیام نشسته بود دستای لیام روی بدنش کشیده میشد و به سمت نیپلاش حرکت کرد و توی دستاش فشارشون داد

زین فقط به صورت لیام نگاه کرد و حرکتی نمیکرد لیام به بازی کردن با نیپلای زین ادامه داد تا جایی که حس میکرد متورمه و سیخ شده صدای زین دراومده بود و آروم آه میکشید

دستای لیام پایین تر رفت و روی دیک تحریک شده و متورمش قرار گرفت و با کف دستش ماساژش داد دست زین روی دستش قرار گرفت تا حرکت دستشو تند تر کنه
لیام بیشتر از این نمیتونست آروم باشه

پس سریع نشست و زینو چرخوند و روش قرار گرفت و به گردنش حمله کرد و شروع کرد به گاز گرفتن دستای زین پشتشو فشار میداد و ماهیچه های ورزیدش رو نوازش میکرد

Free Fall /Ziam~ By Atusa20Where stories live. Discover now