|2|

4.4K 670 124
                                    


زین نیشخند زد و سمت تختش رفت

-من قصد دعوا نداشتم تو عصبی شدی!من میدونستم تو هم اتاقیمی میخواستم باهات شوخی کنم!!

لیام اخم کرد سعی کرد نگاه گرسنه ی زین رو روی بدن لخت نادیده بگیره

پلیور مشکیشو از سرش رد کرد و روی شلوارش انداخت

+من عصبی شدم چون خوشم نمیاد بهم بگن ترسو!

-میدونم هیچکی خوشش نمیاد

زین بیخیال شونه هاشو انداخت بالا و به تختش لم داد

-به هر حال خوشبختم من زین مالیکم

+منم خوشبختم لیام پین

با هم دست دادن بعد از چند دقیقه به سمت اتاق فرمانده راه افتادن

.

لیام به دیوار تکیه داده بود و به پاهاش خیره شده بود
عالی شد لیام پین روز اولی کلی از فرماندت نصیحت شنیدی!!

پک آخرو عمیق زد و نفسشو فوت کرد و به سیگار تموم شده توی دستش خیره شد

سیگار داشت میسوخت و به فیلترش میرسید

-هی توی محوطه سیگار میکشی؟ چقدر تخم داری پسر

با خودش خندید سمت زین چرخید و بهش نگاه کرد زین دماغشو چین داده بود و میخندید

باعث شد خودشم بخنده

-مگه ممنوعه؟

-ممنوع؟ما تک آوریم نه پلیس معمولی این ینی کلی به ریه هات احتیاج داری نیروی ویژه لیام پین!

زین بازم خندید

-چی میگفت اسمیت؟

-گفت که ما نباید به هم بی احترامی کنیم و از این جور کسشعرا منم گفتم میخواستم به هم اتاقیم نزدیک شم همین اونم چیزی نگفت به تو چی گفت؟

+به منم همین کسشعرارو گفت ولی من جواب ندادم بعدم گفت چون روز اولمه توبیخ نمیشم

زین کنار لیام به دیوار لم داد و به بخاری از دهنشون خارج میشد خیره شد

-از کجا اومدی؟اولین دوره ی انتقالیته؟یا از وسطا منتقل شدی؟

+از وسطا منتقل شدم از لندن میام عضو پلیس ویژه ی منطقه دو لندنم

-آها گفتم بی تجربه نیستی فقط کندی

+من خواب آلود بودم

به زین چشم غره رفت و دست برد داخل جیبش و یه سیگار دیگه درآورد

-ولی من فکر میکنم بخاطر اینه!

به سیگارش اشاره کرد

لیام بی توجه به حرف زین سیگارو روشن کرد و یه پوک عمیق زد

+بهش عادت کردم شنیدی میگم ترک عادت موجب مرضه؟

-که اینطور

Free Fall /Ziam~ By Atusa20حيث تعيش القصص. اكتشف الآن