به چشم قشنگ:اون دختر تیزیه باید حواست جمع باشه

از چشم قشنگ:چطوره یه پارتنر بیارم که شک نکنه

به چشم قشنگ:چییی؟ نخیر نمیخواد

از چشم قشنگ:دقیقا که پارتنرم نیست میخوام دوست دخترت شک نکنه!

به چشم قشنگ:گفتم نه بحث تمومه

از چشم قشنگ:بحثی نیست من میارمش باهاش آشنا میشی پسر خوبیه

لیام حرصش گرفت قفل گوشیو زد و جوابشو نداد

-لیام آدرسو تکست کردی؟

کارولین درحالی که رژ لب میزد از توی آینه به لیام نگاه کرد و پرسید

+آره فک کنم گفت پارتنرشم میاره

-اوه جدی؟چه عالیی

لیام کت چرمشو پوشید و یکم از عطرش زد و پشت سر کارولین از خونه خارج شد وقتی رسیدن پیاده شد و درو برای کارولین باز کرد

-اوه مرسی

لیام لبخند زد کارولین دستشو دور بازوی لیام حلقه کرد و با هم رفتن داخل

-جما اونجاست

+بازم استایلز و دوستش هستن؟

-آره انگار

جلوتر رفتن و بعد از سلام و روبوسی نشستن

-لیام عزیزم حواست باشه دوستت اومد مارو پیدا کنه

کارولین درحالی که دستشو روی شکمش میکشید گفت
لیام سرشو تکون داد

لویی-دوستش؟

کارو-آره گفتم زنگ بزنه هم اتاقیشم بیاد هر چی بهتر باشیم بهتره

هری- مالیک؟

+بله

هری سرشو تکون داد چیزی نگفت لیام با دیدن زین از جاش بلند شد و زین بلافاصله لیامو دید لیام حس میکرد نفسش بند اومده!

زین با اون هودی قرمز که آستیناش تا ساعدش تا خورده و اون شلوار جین آبی تا خوره و بوتای قهوه ای نفس گیر شده بود

اخمای لیام با دیدن پسری کنار زین رفت توی هم با این میدونست چیزی بینشون نیست باز هم عصبی بود

زین نزدیک شد:سلام به همه میدونم دیر کردم معذرت میخوام

کارولین بلافاصله بلند شد با زین رو به رو شد

اون دختر واقعا خوشگله

کلمات توی ذهن زین ردیف میشد

با اینکه پف کرده و کمی از حالت عادیش دراومده بود واقعا خوشگل بود

لیام کنار کارولین ایستاد

+این هم اتاقی و دوستم زینه

برگشت سمت زین :و این هم کارولین

زین توی دلش از اینکه لیام به کارولین صفتی نداد لبخند زد و دست کارولین رو فشرد

زین-و این هم نایل پارتنرم

لیام لباشو بهم فشار داد و با نایل دست داد نزدیک بود بخاطر فشاری به دست نایل وارد میکنه نایل داد بزنه فقط سعی کرد دستشو بکشه عقب که موفق هم شد

کارولین:اوه پس تو گی ای

وقتی نشستن کارولین پرسید

زین که تازه استایلز و لویی رو دیده بود لبخند زد:البته نباید جلوی فرماندمون بگم ولی آره

کارولین خندید:فک نکنم آقای استایلز هوموفوبیک باشن هستن؟

هری لبخند زد:معلومه که نه

زین تونست فشردن دست استایلزو توسط لویی زیر میز ببینه برای همین لبخند زد

نایل پسر شلوغی بود با اینکه آروم نشسته بود معلوم بود که چقدر داره خودشو کنترل میکنه

دستای مشت شده ی لیام وقتی که نایل سرشو توی گردن زین میبرد و دم گوشی حرف میزد نشون میداد که اصلا موقعیت راضی نیست

بعد از اینکه شام خوردن لویی از جاش بلند شد

-کی میاد بازی کنیم؟؟

نایل اخم کرد:بعد از غذا همه چی میشه خورد جز تکون

همه خندیدن بجز لیام،لیام حس میکرد بیشتر بشینه خودشو لو میده پس از پیشنهاد لویی استقبال کرد و بلند شد

هری و زین هم بلند شدن نایل هم دید چاره ای نداره بلند شد

+خانوم استایلز من تک موندم هراهیم میکنید؟

لیام جمله شو رو به زین که نایل ازش آویزون بود گفت و روشو سمت جما برگردوند

-بگو جما لیام آره حتما

جما و کارولین هم بلند شدن و نزدیک اومدن کارولین روی صندلی کنار نشست و جما کنار لیام قرار گرفت

خیلی زود بازی بالا گرفت و جو صمیمی شد رابطه ی فرمانده و سرباز از بین رفت فقط حسادت چشمای لیام باقی موند

کوری خونی های جما برای نایل باعث میشد کارولین بلند بخنده و برای جما و لیام دست بزنه

لویی خودشو روی صندلی انداخت:آخ خسته شدم

زین-از بس بالا پایین پریدی

لویی-نه که تو نپریدی

همه چی مساوی بود و رقابت آخر مونده بود بین نایل و لیام،زین کنار کارولین نشست و به اون دوتا نگاه کرد

نایل نگاهش دوستانه بود ولی لیام انگار داشت به رقیب چند سالش نگاه میکرد زین و لویی و هری میدونستن چرا برای همین نیشخند داشتن

نایل توپ رو توی دستش چرخوند و توپو پرت کرد و فقط یکی سرپا موند

حالا نوبت لیام بود لیام چندبار توپ رو توی دستش بالا و پایین انداخت و بعد از اینکه نگاهی به پشتش کرد توپ رو پرت کرد و چیزی باقی نذاشت

بعد از دیدن نتیجه زین و جما بالا پریدن و فریاد زدن

نایل-ما باختیم زین!

نایل پوکر گفت

زین-این دلیل نمیشه واسه ی دوستم خوشالی نکنم

دوستم رو با فشار گفت باعث شد لویی پوزخند صدا داری بزنه!

هیچکس متوجه نگاه کارولین که بین زین و لیام و نایل یا حتی لویی میچرخید نشد!!

Free Fall /Ziam~ By Atusa20Where stories live. Discover now