دست لیام پایین تر رفت و باکسر زینو از پاش کشید بیرون و پرتش کرد اونور

دستش روی حالا بی واسطه روی دیکش میکشید حالا میتونست رگای متورم و خیسی پریکامشو حس کنه روی زین حرکت کرد و رو به پایین رفت

+خب این ریمینگ که میگفتی چطوری بود؟

لیام همونطور که روی تتوی اسلحش بوسه میذاشت پرسید و زین خندید

-یادت نمیاد چیکار کردم؟

+چرا دقیقا یادمه

-خب پس نشو.....

حررف زین با قرار گرفتن زبون لیام روی سوراخش نصفه موند و نفسش توی سینش حبس شد

-فاک لیام ...

پاهای زین در حال جمع شدن بود ولی با فشار دستای لیام متوقف شد!

زبون لیام روی سوراخش حرکت میکرد لیام خودش هیچوقت فکر نمیکرد اینکارو بکنه و ازش خوشش بیاد!

محکم تر لیس زد و زبونشو روش فشار داد و سعی کرد واردش بشه صدای آه و ناله ی زین بالا رفته بودو موهای لیامو توی دستش مشت کرده بود از اینکه نمیتونست پاهاشو حرکت بده حرص میخورد

لیام انگشت شصتشو از کنار زبونش هل داد داخل و سوراخشو بیشتر از هم باز کرد زبونشو روی دیواره های زین فشار داد

-فاک...شت...لیام...بسه....خواهش...میکنم ...آآآآآه

زین حدود چهار بار بسه رو ناله رو که تا لیام عقب کشید انگشت اشاره رو کنار انگشت شصتش واردش کرد و انگشتش به راحتی توش حرکت میکرد

لیام خیلی دلش میخواست الان دیکش جای انگشتاش اون تو بود ولی خودشو کنترل کرد تا زینو اذیت نکنه!

-لیام...دیکت...دیکتو میخوام بسه ....زودباش

لیام بلندشد و نشست

+میخوام ولی باید قبلش خیس بشه

زین سریع نیم خیز شد ولی لیام دوباره خوابوندش باکسر خودشو دراورد و روی سینش قرار گرفت و دیکشو توی دستش گرفت و روی لبای زین کشید

پریکامش لب زینو خیس و لیز کرد وقتی زین لبشو توی دهنش کشید و لیسش زد حس کرد اگه ادامه بدن بدون لمس میاد

زین خیلی سریع دهنشو باز کرد و لیام دیکشو هل داد توی دهنش و شروع کرد به عقب و جلو کردن

از حسی که دهن زین بهش میداد پاهاش سست شده طوری که نمیتوست بیشتر خودشو نگه داره دستاشو به دیوار بالا سر زین تکیه داد و خودشو عقب و جلو کرد

زین فقط دهنشو تنگ کرده بود و بالذت به لیام که دهنش باز مونده بود و چشماشو بسته بود خیره شده بود

لیام که حس کرد نزدیکشو دیکشو کشید بیرون
زین مشتاقانه پاهاشو آورد بالا و نگهشون داشت و به لیام خیره شد لیام خندید همونجور که دیکشو توی دستش عقب و جلو میکرد بین پاهای زین قرار گرفت و روی سوارخش کشیدش

نفس زین حبس شد و چشماشو بست لیام بعد از چندبار کشیدن دیکش روی سوراخ زین یکم آب دهنشو روش ریخت و شروع کرد به آروم آروم وارد کردن خودش

خم شد روی زین و شروع کرد به بوسیدنش و بعد با فشار تا ته وارد شد زین توی دهنش داد خفه ای کشیدو ناخودآگاه ناخوناش توی پوست لیام رفت و خراشش داد
لیام شروع کرد به حرکت کردن

زین لباشو جدا کرد و ناله کرد سرعت لیام زیادی پایین بود

-سریع تر لیام

لیام یکم سرعتشو بیشتر کرد

-تندتر لعنتی....محکم تر...به فاکم بدهههه

زین تقریبا داد میزد لیام که انگار منتظر همین بود شروع کرد به محکم کوبیدن خودش به داخل زین و زیر گوشش ناله میکرد

-فاک...عالیه...عمیق تر

لیام با حرکت باسنش دیکشو محکم تر فرو میکرد و بیرون میکشید

زین با هربار ورود و خروج لیام آه میکشید

-فاک...همونجا خودشه....آییییی

لیام متوجه شد که داره به کجا ضربه میزنه همونجا رو هدف قرار داد ناخونای زینو روی کمرش که دارن خراشش میداد حس میکرد

-لمسم کن ...لیام...دارم میام

دست لیام دیک زینو گرفت توی دستش و شروع کرد به مالیدنش و بعد از چند لحظه خیس شدن شکماشونو حس کرد و با نبض زدن سوراخش و تنگ شدنش نتونست خودشو نگه داره و با فشار خودشو داخل زین خالی کرد

زین که هنوز پایین نیومده بود با حس گرمای کام لیام داخلش دوباره ناله کرد

لیام دیکشو خارج کردو خودشو پرت کرد کنار زین با خوردن زخمای کمرش به تخت هیس کشید

-ببخشید عزیزم

+خوب میشه چیزی نیست

همون لحظه صدای زنگ تلفن لیام کل اتاقو دربر گرفت با جواب دادن تلفنش صدای مادرش توی گوشی پیچید

-الو لیام؟

+سلام مامان

-لیام باید برگردی لندن

+چی شد مامان؟

-کارولین حالش بده بیمارستان بستری شده!!

.....

اسمات این پارتو از عکس کاور الهام گرفتم
اسمات چطور بود؟

Free Fall /Ziam~ By Atusa20Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin