48 | سرما

1.7K 631 343
                                    

بکهیون آخرین قطعه‌ی ظرف ها رو هم شست و توی آبچکان گذاست.

- نقشه‌مون جواب نداده بکی. دایی نیومد تهیونگ رو دم در ببینه. اینجوری خدافظی کردن مال دوست ها نیست. مگه نه؟
هانا کتاب نوت های پیانوش رو ورق میزد.

بکهیون اخمی کرد:
- شاید یکم بیشتر وقت میخوان. گاهی وقتا طول میکشه تا دوست ها آشتی کنن هانا.

بعد پیشبند رو در آورد و روی صندلی چوبی انداخت:
- هانا.

دختر بچه همونجور که رو به روی پیانوش نشسته بود، گفت:
- بله؟

بکهیون آرنج هاش رو روی اپن گذاشت و اخمش روی ابروهاش باقی مونده بود:
- از کجا درمورد تتوی اون پسره فهمیدی؟ اصلا چجوری این چیزا رو بلدی؟ پروانه‌ی نصفه و اینا..

دختر بچه لبش رو گزید:
- خب.. معلمم گفته. اون همیشه این چیزا رو تعریف میکنه. میگه باید از الان درموردش بدونیم.

بکهیون حیرت زده پلک زد:
- چی؟ برای بچه‌ی دبستانی از میت و نیمه‌ی گمشده حرف میزنن؟!

هانا دست به سینه شد و غرغر کرد:
- من دیگه کوچولو نیستم! یاد میگیرم!

بکهیون لبش رو کج کرد:
- یید میگییریم! تو هنوز یه طالبی نارسی بچه. زمان ما بچه ها هنوز توی خودشون میشاشیدن بعد به شما تتو و میت یاد میدن!

هانا نیشخندی زد:
- حسود!

بکهیون چشم هاش رو ریز کرد:
- به کی گفتی حسود؟!

با نزدیک شدن بکهیون به هانا، دختر از روی صندلی پیانو پایین پرید و طرف اتاقش دوید:
- خانم درزیلا رو پرت میکنم سمتت!

بکهیون با عصبانیتی ساختگی تهدید کرد:
- دوتاتون رو با هم میندازم توی آکواریوم خرچنگام! بابات میدونه چقدر درد داره!

هانا بالشِ سبز گل گلیش رو سمتِ پسر پرت کرد:
- به بابام میگم چقدر عوضی هستی!

بکهیون با چشمهای گرد شده، بالش رو توی هوا قاپ زد:
- نباید به کسی که بیست سال ازت بزرگتره فحش بدی بچه خیار!

هانا تفنگ آب پاشش رو از زیر تخت بیرون کشید و با وجود خالی بودنش، تظاهر کرد که میخواد بکهیون رو با آب خیس کنه:
- جلو نیا وگرنه میزنم!

نگاهِ هر دوشون اونقدر برق میزد که اگه چانیول اونجا بود، بی شک خندش میگرفت. انگار بکهیون و هانا وارد یک بازی شده بودن.

پسر مو نقره‌ای که نمیدونست تفنگ خالی از آبه، بالش رو جلوی صورتش گرفت:
- وقتی انداختمت توی آکواریوم میفهمی.

- حداقل یه بار منو ببر ببینم شاید داری دروغ میگی!
هانا اسلحه به دست گفت.

بکهیون پلکی زد و به ساعت دیواری اتاق نگاه کرد:
- دوست داری الان بریم؟

𝙆𝙄𝙒𝙄🥝|𝘷𝘬,𝘤𝘩𝘣𝘬Where stories live. Discover now