Free Fall /Ziam~ By Atusa20

By atusa20

242K 33.5K 15.6K

+چند وقته تو آموزشی ای؟؟ -سه ماه! یه پک به رول ویدش زد +از اینکه منتقل شدی ناراحتی؟ -نه ولی دوست دخترم میگه خ... More

مقدمه
cast
|1|
|2|
|3|
|4|
|5|
|6|
|7|
|8|
|9|
|10|
|11|
|12|
|13|
|14|
|15|
|16|
|17|
|18|
|19|
|21|
|22|
|23|
|24|
|25|
|26|
|27|
|28|
|29|
|30|
|31|
|32|
|33|
|34|
|35|
|36|
|37|
|38|
|39|
|40|
|41|
|42|
|43|
|44|
|45|
|46|
|47|
|48|
|49|
|50|
|51|
|52|
|53|
|54|
|55|
|56|
|57|
|58|
|59|
|60||Last|
Free Fall Ever After

|20|

4.6K 539 323
By atusa20

سلام به همه
سال نوتون مبارک براتون سال بهتر از امسال آرزو دارم
علت آپ الانم اینه که ترسیدم فردا وقت نکنم پس امشب آپ کردم
کامنت و وت یادتون نره
-لاو یو آل ❤💛

.
بعد از ورزش صبحگاهی اجازه داشتن تا برن بیرون و چرخ بزنن این خیلی خوب بود

زین درحالی که روی تخت لم داده بود به لیام که داشت به یکی با اخم تکست میداد خیره شده بود

-لی؟

لیام سرشو بلند کرد و نگاهش کرد

+جانم؟؟

-بریم بیرون؟میخوام ببرمت به یه قرار

+بریم

زین خندید و از تخت پرید بیرون و لباساشو عوض کرد

-جای خیره شدن پاشو حاضر شو

+تو این شهرو بلدی؟گم نشیم

-نه گم نمیشیم بلدم

لیام سرشو تکون داد و لباساشو عوض کرد وقتی دوشادوش هم از اتاق خارج شدن لیام میتونست شیطونی زینو حس کنه گهگهای انگشتاشو بین انگشتای لیام میکشید ولی دستشو نمیگرفت

سمت ماشین رفتن و سوار شدن

-بریم خرید؟فروشگاه

+چی بخریم؟

زین لباشو داد جلو و مصنوعی حالت فکر کردن به خودش گرفت

-کاندوم؟مسواک؟چه میدونم بعدش بریم پارک

لیام خندید و سرشو تکون داد

زین دست لیامو گرفت توی دستش و با دقت به ناخوناش نگاه کرد

-لیام پین ناخوناتو میخوری؟

+نه خودش کوتاهه از اول اینجوری بود

زین خندیدو روی هر کدوم از ناخونای لیام بوسید،لیام نامحسوس لبخند زد و دست زینو که توی دستش حالا روی زانوش بود فشار داد

-اگه با دوست دخترت کات کنی بچتو چیکار میکنی؟

لیام شونه هاشو بالا انداخت:برای اینکه پیش من باشه یا کارولین تصمیم میگیرم

زین لبخند زد و سرشو تکون داد

-شرط میبندم اگه مامانم ببیندت عاشقت میشه

لیام دست و پاشو گم کرد گلوشو صاف کرد

+منو که نمیخوای بهش نشون بدی؟

-حالا نه هروقت که آماده بودی!

+خوبه

زین خندید همچنان داشت به لیام نگاه میکرد لیام انگشتش روی دکمه ی رادیو حرکت کرد وصدا آهنگ پخش شد زین با شنیدن محتوای اهنگ لبخند زد و باهاش بلند خوند

٬٬ cuz all of me
Loves all of you
چون تمام من عاشق تمام توعه

Love your curves and all your adges

عاشق تمام پستی و بلندی تو

All you perfect imperfections

تمام نقص های بی نقص تو

لیام با لبخند به صدای زیبا و با احساس زین گوش میداد

+گفته بودم صدات چقد عالیه؟

زین لبخند زد و سرشو تکون داد و از خوندن دست نکشید

Give your all to me
I'll give my all to you

تمامتو به من بده
من تمامم رو بهت میدم

You're my end and my beginning
Even when I lose or winning

تو اول و آخر منی
حتی وقتی میبازم یا میبرم

لیام نگاهشو به جاده دوخته بود و از صدای زین لذت میبرد

+به چی زل زدی؟

-به تمام بالا و پایین تو به تمام نقصهای بی نقص تو

لیام خندید و بهش نگاه کرد صورتش جدی بود

-خیلی به مود الانم میخورد

لیام لبخند زد : چی باعث میشه انقدر با احساس باشی؟

-لیام پین من با احساس نیستم فقط تورو دوست دارم

لیام خندید و دست زینو سمت دهنش برد و پشتشو بوسید

+منم دوست دارم

-اوه نگه دار نگه دار رسیدیم

لیام ماشینو توی پارکینگ نگه داشت و دو نفری پیاده شدن و سمت فروشگاه حرکت کردن و زین سمت یه سبد بزرگ رفت

+زین چی میخوایم بخریم مگه؟این برای چیه؟

-زین مالیک میخواد بشینه توش

لیام تقریبا پوکر شد و وقتی چهره ی جدیو زینو دید چشماشو تنگ کرد

+چطوری میخوای بری تو؟

-تو منو بذار تو ددی

زین صداشو نازک کرد و لباشو داد جلو

لیام چشماشو چرخوند جلو رفت و با گرفتن دوتا زیربغل زین توی یه حرکت گذاشتش توی چرخ

-هوراااااا

زین با شادی داد زد و دستاشو بهم کوبید باعث شد لیام بلند به چهره ی از شادی گل انداختش بخنده

لیام شروع کرد به هل داد چرخ و زین دستور میداد چپ بره یا راست لیام چرخو نگه داشت تا بره سمت سیگارا و دوتا برداشت و وقتی برگشت دید زین داره با یه دختر حرف میزنه

-وای دیگهه خسته شدم از بس دوست پسرم غر میزنه

لیام اخم کرد و از پشت زین نزدیک شد

زین شونه بالا انداخت:همه که مث دوست پسر من نیستن!اون حتی نمیخواد من راه برم

دختر و لیام هر دو از تعجب ابروهاشونو برده بودن بالا
لیام چرخو گرفت

-اوه بیبی اومدی؟ سیگار برداشتی؟برای منم بردار

+دوتا برداشتم

-مرسی

لیام بسته های سیگارو روی پاهای زین گذاشت و از جلوی دختر که هاج و واج ایستاده بود رد شد

-کاندوم کاندوم بگیریم

لیام خندیدو چرخو جلوی بسته های کاندوم نگه داشت

-میوه ای؟

+تو چی دوس داری واسه من فرقی نداره میدونی که

-ترش بگیریم

+مگه میخوای بخوری؟

هر کی از کنارشون رد میشد چند لحظه متعجب میشد و بعد میخندید

دوتا پسر درحالی که یکی با لوسی تمام توی چرخ نشسته دارن کاندوم انتخاب میکنن!

-شاید خوردم

+هرچی میخوای بردار

-لیام رو این نوشته یخی!ینی سوراخو یخ میکنه؟

لیام با شنیدن لحن بی پرده ی زین کمی خودشوج جمع جور کرد وسرشو نزدیک گوشش برد

+یکم یواش اینجا مکان عمومیه!

-باشه ولی میخوام بدونم یخی چطوریه!

+خب هرچی میخوای بردار امتحانش کنیم!

زین با نیشخند یه یخی برداشت

-باید همرو کینگ سایز برداریم واست

زین دم گوش لیام گفت و بعد خندید لیامم بلند خندید و سرشو برای موافقت تکون داد

زین یکم خم شد عقب و لاله ی گوش لیامو گرفت توی دهنش:دوست پسر کینگ سایز خودمی

لیام پهلوی زینو فشار داد تا متوقفش کنه موفق هم شد و فاصله گرفت

وقتی از فروشگاه اومدن بیرون چهار بسته کاندوم و سه تا بستنی و دو بسته سیگار گرفته بودن!

زین به محض نشستن یکی از بستنی هارو باز کرد و شروع کرد به خوردن لیام غر زد

+اینم شد قرار؟فروشگاه؟

-نه مستقیم برو بهت آدرس بدم

بعد از کلی آدرس دادن بستنی خوردن لیام به یه پارک خلوت و سبز رسید با دیدنش لبخند زد و ماشینو پارک کرد
زین خودشو به لیام رسوند و دستشو گرفت نفسشو با آه داد بیرون و چشماشو بست

-چه حس خوبیه

+چی؟

-اینکه با کسی که دوسش داری تو این هوا قدم بزنی درحالی که دهنت مزه ی بستنی کاکائویی میده

لیام خندید به زین که با سرخوشی لبخند میزد نگاه کرد زین از بین چمنا رد شد و لیامو سمت یه نیمکت پشت درختا کشوند لیامو روی نیمکت کشوند

سریع دراز کشید و سرشو روی رون لیام گذاشت دست لیام روی صورتش قرار گرفت و اجزای صورتشو لمس کرد

-میدونی دلم چی میخواد؟

+چی؟

-یه هندجاب

لیام چند لحظه ساکت موند

+چیییییی؟؟

-حال میده نمیده؟

زین سریع روی نیمکت نشست لیام به دور و بر نگاه کرد

+اینجا؟

-آره آره زود باش دیکمو بگیر دستت

+بس کن زین

لیام چشماشو درشت کرد و سعی کرد توی پارک خلوت یه آدم پیدا کنه ولی نبود که نبود

زین سریع بلند شد و روی پاهای لیام نشست و دو طرف صورتشو گرفت توی دستشو لباشو به لبای لیام رسوند و توی دهنش هوممم کشید

باعث شد لیام صفت بشه لعنتی الان وقتش نبود!

زین خودشو روی پای لیام حرکت میداد و توی دهنش ناله میکرد دست زین رفت بینشون و کف دستشو روی دیک لیام میذاشت

لیام لباشو فاصله داد

+کاش حداقل میرفتیم تو ماشین

لیام زمزمه کرد چشماش هنوز بسته بود

-حیف اینجا نیست؟هوای آزاد همه جا سرسبز!

لیام نفس عمیق کشید و خودشو دست زین سپرد زین کمرشو روی کمر لیام حرکت میداد و دیکاشونو هم میکشید

لیام دکمه ی شلوار زینو باز کرد و دیک سیخ و تحریک شده ی زینو کشید بیرون زین پاهاشو آورد بالا تا چیزی که اون وسط داشت اتفاق میوفتاد مشخص نباشه گرچه کسی نبود

دست لیام روی دیک زین حرکت میکرد و زین ناله های ریز میکرد لیام سرشو برد پایین تر و روی ترقوه و سینه ی زین رو که از پیراهنش زده بود بیرون بوسید سر زین روی سرش قرار گرفت

دستش تندتر حرکت کرد و بوسه های عمیق و خیس روی بدنش میذاشت دست زین توی موهاش فرو رفت و ناله های بلندترو عمیق تر شد لیام متوجه شد زین نزدیکه

+بیا پسرکوچولوی هورنی من برای من بیا

زین بعد از چندبار ناله ی عمیق توی دست لیام اومد

زین سریع دکمه ی شلوار لیامو کشید بیرون دستشو برد و کامشو از دست لیام گرفت و برد سمت دیک لیامو دستشو لیز کرد و شروع کرد دستشو روی دیک لیام بالا پایین کردن

حالا نوبت لیام بود که ناله کرد زین تندتر به کارش ادامه داد گرمای کام زین روی دیکش حس بهتری بهش میداد سرشو روی شونه ی زین گذاشت و دهنش باز مونده بود

-بیا لیام زودباش وقت نداریم

لیام خیلی سریع تر اونچیزی که فکر میکرد شروع کرد به لرزیدن طوری که زین میتونست زیرش حسش کنه خیلی سریع اومد و دست لیامو خیس کرد

زین دست خیسشو کشید بیرون و دستشو لیس زد

-هووم ترکیبی

لیام بلند خندید و از جیبش دستمال درآورد و خودشونو تمیز کرد

-پاشو بریم بستنی بخوریم گشنم شد

زین سریع دکمشو بست و از روی پای لیام پرید پایین

.......

بازم میگم سال نوتون مبارک بوچ بوچ😘😘

Continue Reading

You'll Also Like

139K 14.8K 34
[COMPLETED] [ ابديت يا بى نهايت ... ؟ ] ∞ داستان دو پسر جوان كه رابطه خوبى با هم ندارن اما به كمكـ هم براى نجات مهم ترين آدماى زندگيشون تلاش ميكنن ،...
89.2K 12.8K 82
چهار ساله همه ازش متنفرن... پدر... مادر... برادر... حتی همه ی فامیل با نگاه های پر از نفرت دلش رو به درد میارن... فقط و فقط به جرم بی گناهی... بی گ...
38.2K 7.5K 35
[completed] عروسک باربی رفت. و همچنین پسری با موهای مشکی و مژگان بلند. همه میرفتند. what do you do when a chapter ends? Do you close the book and nev...
129K 21K 43
𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝 "Tried to walk together But the night was growing dark Thought you were beside me But I reached and you were gone" "خواستم با هم ق...