۵۸.روده ها.۵۹.حساس

8 3 0
                                    

۵۸.روده ها

دستام شدن زخمی
اونا شدن خونی
انگاری ندارن تمومی
این همه بدنامی
مگه چقدر میکشه آدمی؟
دور من بهم فشار میارن شیشه ها
تو اعماق دستم میرن تراشه
همیشه بودم تو این اندیشه
که تنها من باشم و بنفشه ها.

فکر کنم داره فشارم میفته
حالا که روحم شده آغشته،
و همه آدم ها شدن آشفته،
نجوا میکنم اینا رو برات آهسته

طوری رفتار میکردم انگاری نبودن تصمیم های من.
من خودم هستم برای خودم بزرگترین دشمن.
نمیدونم دیگه باید چیکار کنم، با کسی مثل من!
میخوام فقط یه روزی بمیرم
اونروز واست خودم رو جا میزارم
نترس، تمام فکرهای مزخرف رو با خودم میبرم!
از اول گفتم روده ها میارن بهم فشار
و ببخشید که دادم تو رو این همه آزار
حالا روده هامو ریختمشون بیرون
تنهات گذاشتم، بیا و بکن تمیزشون

یه احساسی دارم انگاری روحم رو
خیلی قدیم ها تو یه شهر مرده ول کردم
شاید برای همین نمیدونم با خودم چند چندم

حالا اگه این ها رو بفهمم
بالاخره میزنم بیرون از پوست خودم
***
۵۹.حساس

میخوام دستت رو بگیرم و تو ذهنم بیارم
دستت رو بگیرم و همه رو بهت نشون بدم
اگه بهت شانسش رو بدم، میدونم که میتونی سواستفاده کنی
اگه کلید بدم، واسه ذهنم
چیکارش میکنی؟
میذاریش تو جیبت یا یه کناری پرتش میکنی؟
اگه بهت شانسش رو بدم، میدونم که میتونی همه چی رو نابود کنی
باهات این همه خوب رفتار میکنم، میفهمی؟
یه طوری رفتار نکن انگار خیلی آرومی
اگه تمام فکرامو بهت بگم، میفهمی؟
اگه من همه‌ی دشمنام رو بهت نشون بدم
برای کشتنشون میشی برا من پیش قدم؟
حاضری با من تو کره ی ماه بیای برقصی؟
اگه من همه‌ی رازهامو بهت بگم
قول میدی که بشی سرگرم؟
حاضری با من تو کره‌ی ماه بیای ستاره شناسی؟
اگه همه‌ی گزینه ها بشن حذف
اون وقت کی میشه موظف؟
من میشم خیلی حساس
و به تو دیگه نمیکنم التماس
با اینکه شدم خیلی حساس
اما ندارم هیج حراس
من فقط میخوام بشم خیلی حساس

A Death Without Funeral(Persian Poem)Where stories live. Discover now