یه چیزی رو بهت میگم و شروع میکنم
که گلوم رو پر کرده و داره خفم میکنه
احساس خفگی میکنم
موندم چرا تا به حال کسی چیزی بهت نگفته
مثل اینکه اون ادم بد داستان باید من باشم
برو که بریم تا بعدش من دیگه پیشت نباشمنه تو اون ادم عاشق داستان نیستی که فکر میکنی
و تو اشتباهی اگه فکر میکنی
با اب دادن به یه گل مصنوعی
داری اون رو بزرگ میکنیو نمیدونم چرا اون هم شروع نمیکنه عاشقت بشه
ولی اینو بدون تو اون ادم احمق داستانی
خیلی احساس تاسف میکنم
خیلی احساس افسردگی میکنم
دلم میخواست میتونستم کمکت کنم
اما میدونم این فقط دیوونه ات میکنه
و نمیخوام اون داستانات بشنوم از این که میگی
اون بهت گفته دوستت داره و فرداش گفته ببخشید
نه تو اون ادم عاشق داستان نیستی که فکر میکنی
و تو اشتباهی اگه فکر میکنی
با اب دادن به یه گل مصنوعی
داری اون رو بزرگ میکنی
![](https://img.wattpad.com/cover/195311610-288-k558030.jpg)
YOU ARE READING
A Death Without Funeral(Persian Poem)
Poetry[درگذشتِ بدونِ ترحیم] شعر های من. رویاها، اونها چیزهایی ان که من هستم وقتی برای خودم بودن خیلی خستم