بعضی وقتا میشینم با خودم فکر میکنم
فایده ی این زندگی چی میتونه باشه؟
وقتی حتی خانواده ات هم تو رو برای خودت نمیخوان
و تو هرگز توسط اونا درک نمیشی
بعضی وقتا تو ذهنم نفس کشیدنامو تموم میکنم
آبیاریِ گیاه پلاستیکی چه سودی میتونه داشته باشه؟
وقتی حتی قسم دادن زمین و زمان هم، اون رو سبز نمیکنه
و تو هرگز متوجه این موضوع نمیشیمن متنفرم از عالم و آدم
ولی بعد به خودم میام و میبینم
خودمو بینشون جا دادممن نیاز ندارم هیچکسی رو
من فقط نیاز دارم همه رو
و بعد بعضی ها روزبون نیش دارم رو توی گوشت بقیه فرو میکنم
و بعد میگم که منظوری نداشتمو امید داشتم پدرم بالاخره بهم زنگ بزنه
نه، خوشحالم که گورش رو گم کرده و واسه همیشه رفته
امید داشتم مادرم موقع ناهار بهم سربزنه
اوه حتی تلفنم هم دلش برای تماس بعضی ها تنگ شده
زنگ بزنن بگن که اون هام متاسف ان
منم متاسفم که تلفن همه رو رد کردم؟
هنوز در این باره مطمئن نیستمو من هنوزم با خودم درگیرم
دیگه برام مهم نیست چه فکری میکنن در موردم
خودمم هیچ فکری ندارم برای خودمبگو بهم چه حسی داره زندگی بدون من
داری با زندگی خوب، بدون من حال میکنی
من کسی ام که این همه خوبی رو به تو داده
اصلا هم نمیدونم چرا
فکر میکنید، میتونید، بدون من زندگی کنید
پس، از حالا، بدون من زندگی کنیدراست راستکی همه چیز یه بخش از منه
گناهِ این ها، همه به پایِ منه
برام مهم نیست اونی که میاد چه شکلیه
بیرونش مثل منه یا متفاوت از منه
بیاد دست منو بگیره و تا ابد دست تو دست
این زندگی بگذره
اما..نه..
وضع من از این ها هم بدتره
اینا چه فکرهایی هست که تو سر منه؟
اصلا چطوری میتونه کسی بگه عاشق منه؟من تمام زندگیمو تلاش میکردم، که انتخاب کنم
بین همه چیز رو داشتن و جا زدن
و هیچ وقت هم چیزی رو نداشتم
که بخوام بدونم بقیه چه حسی دارن
داشته ها و نداشته هام برام اهمیتی نداره
کسی که نمیتونه با من کنار بیاد، خودِ منههر ثانیه به همه پیام میدم و جوابی نمیگیرم
به تصویری که از خودم ساختم نگاه میکنم و میگم
ای وای، هیچ راهی نیست؟ یعنی اون منم؟چشمام هیچ زیبایی ای رو نمیبینه دیگه
کلماتی که فکر میکنم، هیچ قدرتی نداره
خط من همین حالا هم داره تموم میشه
هیچ نشونه ای نیست
دفعه بعدی با یکی دیگه بیا رو پل
میتونی شانست رو امتحان کنی و بیای هم دستم رو بگیری
![](https://img.wattpad.com/cover/195311610-288-k558030.jpg)
YOU ARE READING
A Death Without Funeral(Persian Poem)
Poetry[درگذشتِ بدونِ ترحیم] شعر های من. رویاها، اونها چیزهایی ان که من هستم وقتی برای خودم بودن خیلی خستم