۱۰.آزادی.۱۱.من نو

34 9 0
                                    

۱. آزادی

دارم پوست صورتمو میکنم
لعنتی حس خیلی خوبی داره
ماسکی که تو به من دادی
حالا دیگه کم کم داره
زیادی رو مُخی میشه
مترسکِ بدون آزادی

خیلی چیزا رو با خودت بُردی
بازم کارامو میکردم،اگه میتونستم
دوباره خودمو تو آتیش میسوزوندم
ولی اونایی که یاد گرفتم
منو ساختن اونی که الان هستم
***
۱۱. من نو

من پوستمو سوزوندم
دوباره به اینجا اومدم
چون من،چون
من میخوام حسش کنم
اینو با هر بار بازدم

به دنبال حقیقت
بدونِ ترسِ از دست دادن
این روزا خیلی شدم بی طاقت
چیزی که منو از نو ساخت
یه تغییر بود پر از حماقت

A Death Without Funeral(Persian Poem)Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ