پریویسلی آن تولفث دیمنشن:
کوک با یونگی تمرین کرد و کلی کتلت شد. چون تهیونگ سر کار بود و نزدیک جنگه و اینا.
رفت اقامتگاهش با جیمین حرف زد فهمید که هوپمین قراره یکی دو روز دیگه برن ایالت مردمی پناه بگیرن. چون موقع جنگ پایتخت ناامن میشه.
ینی هوپمین پر :)بعدشم تهیونگ که جای دیگه ای کتلت شده بود اومد خوابید تو بغل کوکیش و گفت که بهت افتخار کردم رفتی خشتک ولیعهدو رو کله اش پاپیون کردی.
بعدشم کوک کلی حرفای خوشگل زد که حقیقتا به شخصه فکر میکنم هیچکس بلد نیس ازین حرفا به عشقش بزنه.
حتی من. (البته من عشق خاصی ندارم (جز لیوای) ولی بازم🙂)
تیکه آخرو اگه دوباره بخونین خالی از لطف نیس^^بریم اتفاقات روز بعد رو بخونیم....
بیش از چهار هزار و ششصد کلمه...
نوش جون^^________________________
جیمین که روز قبل بهاندازه ی کافی با صحنههای عاشقانه مواجه شده بود اینبار به جای ماندن در خانه زوج مورد علاقهاش، ظرف غذایی که صرفاً به خاطر محبتش آنها را آماده میکرد را به آن دو تحویل داد و بعد هم رفت تا به کارهایش برسد.
پس هر دویشان بدون اینکه با چالش خاصی روبرو شوند صبحانه شان را به اتمام رساندند و کوکی هم بدون اینکه کسی از او دعوت کند آماده شد و به دنبال تهیونگ به راه افتاد تا هم بیکار نباشد و به نوعی از یونگی هم فرار کند، و هم علت خستگی تهیونگ و نوع تمرین دادنش را بفهمد.
اوضاع تقریباً همانطور بود که او فکر میکرد. به هم ریخته اما همزمان منظم و سازمان یافته.
تا جاییکه میدانست تمام سربازهای سن دانته در همین وضعیت به سر بردند.
در محوطهای چند برابر بزرگ تر از زمین تمرین معمولی در خارج از شهر، چندصد سرباز تمرین و آموزشهای طاقتفرسا و مهم و حیاتی پیش از جنگ را میگذراندند و تمام محوطه پرشده بود از سروصدای مبارزه و زمین خوردن هایشان.
و همینطور گرد و غبار رقیقی حاصل فعالیت هایشان.کوکی که برای اولین بار با این جمعیت و این نوع از تمرین مواجه شده بود با هیجان موانع و دیگر وسایل تمرین را از نظر گذراند و بدون این که نگاهش را از تیراندازانی که همزمان با سوارکاری، درحال حرکت به سیبل ها تیراندازی میکردند بگیرد گفت: چقدر سرباز اینجاست همشون سربازای توئن؟
تهیونگ به سمت گوشهی زمین تمرین به راه افتاد و همانطور که به سمت سربازهایی که به وضوح به آن دو و مخصوصاً کوکی خیره شده و درحال پچ پچ بودند چشمغره میرفت پاسخ داد: نه. آموزش من و فرماندهای دروازه شمالی توی یک مکان انجام میشه. آموزش بیشتر سرباز ها به عهده ی فرمانده ی دروازهی غربی یا همون دروازه مرزیه. تمام سربازایی که اینجان فقط یک چهارم تمام ارتش سن دانته ان.
![](https://img.wattpad.com/cover/204060985-288-k582149.jpg)
YOU ARE READING
twelfth dimension
Science Fictionبُعدِ دَوازدَهُم ________________________ "صدای اوپنج موج داشت. موجT،S،R،Q،P... امواجی که کاملا تصادفی، به نام امواج یک نوار قلب نامیده شدند. شاید زیاد هم بی ربط نبود. امواج صدای تهیونگ به نام امواج ضربان های قلب کوکی نام گرفته بود. موجPصدای تهیونگ...