𝐄𝐩 18

506 128 4
                                    

وقتی اسم تیمشون خونده شد بچه ها یک لحظه دچار استرس بدی
شدن و چشماشون مدام دو دو میزد و چانیول اینو خوب حس
میکرد مدام لحظه هایی که براش یاداوری میشد نشونه ی این اتفاق بود.
کنار بچه ها قرار گرفت و همشونو وادار کرد تا یه حلقه دایره مانند
تشکیل بدن:
_میخوام اصلا نترسین ، میدونم غلبه بهش خیلی کار سختیه ولی
باید اینکارُ انجام بدین تا موفق بشین به بالاها صعود کنین ، حتما
همتون تو زندگیتون مشکلاتی داشتین ازتون میخوام به اونا فکرکنینُ
با جدیت تو زمین بازی حاضر شین!!
هرکاری که میکنین به تلاشی که میکنین بستگی داره ، امیدوارم
لیاقت مقامیُ که دارین امروز بدست بیارین!!
میتونست برقیُ که تو چشمای همشون دیده میشهُ ببینه ، این
راضیش میکرد...
ازشون جدا شد و کشید عقب ، اونا وارد زمین شدن ، وَ چانیول
داشت به این فکرمیکرد که هرچیزی در ازای چیز دیگه ای بدست
میاد اما اینکه بعدا چه بلایی قرار سراونا بیاد باعث میشد کمی غمگین شه.

....

ست اول رو باخته بودن ولی ست دوم و سوم و چهارم رو با
اختلاف دوتا بردن اینطور بنظر میرسید که چانیول بالاخره میتونست یه نفس راحت بکشه.
با نشستن دستی رو شونه اش برگشت ، جونگین بود!!
_تبریک میگم ولی برای دفعات بعد فقط تایم دقیق بازی های
خودتُ بگو نمیخوام مجبور بشم کل وقتمُ تو دیدن بازی های تیم
های دیگه تلف کنم...
با تکون خوردن سر چانیول توجاش تکونی خورد که نگاه سنگین
سهونُ رو خودش دید...
با نگاه تیزی بهش خیره شد که باعث شد پسرکوچکتر دستپاچه شه .
منتظر شد تا سرشُ بالابگیره ..
وفتی دوباره نگاش کرد لب زد:
_کارت خوب بود بچه!
تو جاش چرخیدُ مقابل چشم های متعجب سهون همینطور که از
سالن میزد بیرون صدای محافظشُ شنید:
_قربان کُتتون چــی میشه؟؟
لبخند ضعیفی رو لبای جونگین نشست:
_خودش بهم برش میگردونه.

....

_کارتون عالی بود بچه ها
همشون درحالی که هنوز از بازی انجام داده نفس نفس میزدن
احترامی گذاشتن ..
_میخواین اینجا دوش بگیرین یا ترجیح میدین بریم خوابگاه؟
البته من میگم خوابگاه گزینه بهتریه ، مستقیم استراحت میکنین!
_عالیـــه
تهیونگ خسته با تن صدایی که کم شده بود گفتُ بقیه ام تایید
کردن!!
_امروز کارت خوب بوداااا
کوک سرحال با صدای تقریبا بلندی که ناشی از هیجان بُردشون
بود گفت و با چشمای هلالیش بهش خیره شد.
تهیونگ خنده ی ضعیفی کرد و لپشُ کشید:
_ایگــــو توام کارت خوب بود ، موندم کجا میتونم یه همچین
دوست پسر کیوتی پیداکنم ، مطمئنم گیرم نمیاد!!
سرجونگ از خوشحالی به یه ور کج شد (کیوت) :
_بابت دیشب متاسفم ، میدونی که کلی دوست دارم
تهیونگ با یاداوری دیشب که تو بغل همدیگه خوابیدن لبخندی زد
و سری تکون داد:
_البته ، نخوامم این همه کیوتیت مانع میشه
جونگ کوک جیغ خفه ای کشید و رو پاش بلند شد ، خیلی سریع
لپشُ بوسیدُ در رفت..
صدای تهیونگ بلند شد:
_یــــــا جونگ کــــوکـــــــا
_خسته نباشی تــه
تاعو با عجله گفتُ از کنار کریس که دستش رو شونه تهیونگ بود
رد شد....
ابروهای تهیونگ غیرارادی بالا رفت:
_چیزی شده؟
از نیمرخ صورتش به کریس خیره شد ، کریس از حرکات تاعو که
تقریبا بُرد رو به کامش زهر کرده بود ، گرفته شونه ای بالا انداخت:
_گفت یکی دیگه رو داره ، منم قبول کردم!!
_به همین راحتی؟؟
کریس لحن متعجب و چشمای گرد شده تهیونگُ نادیده گرفت:
_اره
_پس اون چه مرگشه!
_برو از خودش بپرس چرا هی منو سوال پیج میکنی؟
با جدا شدن کریس تهیونگ "بی اعصابی" زیرلب زمزمه کرد.

🏐 Volleyball Stars 🏐Where stories live. Discover now