♻️ •S 2: Chapter 56•♻️

4.5K 927 200
                                    

"پارک چانیولم...دوست پسرش..." این جمله مثل شلیک یه گلوله توی یه معبد ساکت عمل کرد و بعد بکهیون وزش بادی که پشم های ریخته شده همه اعضای حاضر توی سالن رو با خودش به دور دسته ها برد، حتی به چشم دید. در واقع پشم های خودش هم قاطیشون بود چون این خبر همون حدی که برای بقیه جدید بود برای خودش هم جدید بود...دقیقا کی از سمت اویزون کون چانیول بودن رسیده بود به مقام دوست پسرش بودن که خودش بی خبر بود؟

-هولی فاکینگ شت!

اولین کسی که به حرف اومد پسری بود که عقب تر از همه کنار میز مشروب ها ایستاده بود و حرفش باعث شد نگاه خشک شده همه از روی بکهیون به سمت منبع صدا منتقل بشه.

-داری میگی کسی که تمام سالهای دبیرستان با ماها دنبال دخترها بود داره به اون گردالویی که اون دوره سرش قلدری میکرده میده؟ ظاهرا حسابی هم مشغول بودید چون فاک عجب هیکلی بهم زده...

و بعد از گفتن این جملات بود که بکهیون فهمید قصد چانیول به هیچ وجه نمیتونسته معصومانه بوده باشه...اما مشکل اینجا بود که این حقش نبود...بقیه نباید فکر میکردن داره میده وقتی هیچ خری نبود که بکهیون رو به فاک بده...دهنش برای یه جواب باز شد ولی یکی دیگه به حرف اومد و باعث شد بکهیون باز مظلوم لبهاش رو ببنده.

-اصلا مشخصه...باسنش همه چی رو داد میزنه...

یکی از دخترها با نیشخند لب زد و بکهیون نمیدونست این یکی کدوم جنده دوره دبیرستان بوده حتی اما حرفش باعث شد نگاه همه حضار به سمت کون بکهیون منتقل بشه و پسر کوچیکتر معذب پایین سوییشرتش رو برای حفظ شرافتش که همین الانم لکه دار بود پایین تر بکشه.

-تو که گی بودی چرا دستت همش زیر دامن دخترها بود؟

-میگم شماها نمیخواید اسماتون رو...

-دنبال دیک من میگشته لابد...

چانیول با پوزخند واضحی حرف پسر موفندقی تیر خورده رو برید و بعد خیلی حرصی موهای بکهیون رو بهم ریخت.

صدای خنده جمع بالا رفت ولی بکهیون حس میکرد موهاش هم دارن شعله ور میشن.

-اره دیگه...اخه دامن خیلی بهت میاد عزیزم...

با لبهای خط شده حرفش رو تموم کرد و بی توجه به خنده مجدد بقیه از لای جمعیت رد شد تا بره یه نوشیدنی کوفتی وارد سیستمش کنه. چون ظاهرا دبیرستان هنوزم همون جهنم قبلی بود فقط سایز ادم های توش عوض شده بود.

-واو بک...راستش نمیتونم بگم توقعش رو نداشتم...ولی پارک چانیول؟

با صدایی که اروم کنارش گفت چرخید و سوجین چشمکی بهش زد.

بکهیون فقط چشم هاش رو چرخوند و یه نوشیدنی برای خودش برداشت.

-اما فاک...اون لعنتی خیلی هات شده...مواظب باش همین امشب ازت ندزدنش...

😈°Karma Is a Bitch°😈 Where stories live. Discover now