♻️ •S 2: Chapter 1•♻️

6.4K 1.2K 409
                                    

-گندش بزنن!

پسرِ ریزجثه درحالی که کیف دستیش رو توی دستشویی دانشکده زیر اب سردی که داشت انگشتاش رو به گز گز مینداخت میسابید و لپ های نسبتا تپلش از حرص سرخ و برافروخته شده بودن زیرلب زمزمه کرد و نگاه گذرایی به چهره خودش توی آیینه انداخت .

-"اومو ببخشید! از صبح هوس بستنی شکلاتی کرده بودم!"

با همون لحن حرصی ادای شخص نامعلومی رو درآورد و بعد خودش جواب خودش رو با همون لحن اتیشی داد.

-به هیچ ناحیه ای از بدن عزیزم نیست که توی هوای به این سردی از صبح هوس بستنی گوهی کرده بودی،چرا کیف بیچاره ی من باید این وسط قربانی میشد؟!

همونطور که ناخن هاش رو روی لکه ی بزرگِ شکلات خشک شده روی کیفش میکشید،لب هاش رو برای ادامه تخلیه عصبانیتش ازهم فاصله داد اما با صدایی که از توی یکی از دستشویی ها به گوشش رسید،اون هارو دوباره روی هم قرار داد و برای چند لحظه بیخیال سابیدن کیف گرانبهاش شد.

-هی مارک،به نظرت دخترای سکسی از چه رنگ لباس زیری خوششون میاد؟!

-سوالت مثل این میمونه که یه مرد خواجه بپرسه که کدوم طعم کاندوم بیشتر طرفدار داره. آخه دختر سکسی کجای زندگی تو بود احمق؟

این بار صدا از توی دستشویی بغلیِ دستشویی قبلی اومد و نگاه پسر ریزجثه از توی آینه روی در دستشویی جدید چرخید.

-عوضی بی فرهنگ...مگه درمورد خلاقیت تخمی جدیدی که سایت دوست یابی دانشگاه به خرج داده نمیدونی؟

-فکر نمیکنم اگه دوست دختر توهم وسط سکس باهات کات کرده بود، زیاد به همچین مسائلی توجه نشون میدادی.... بهرحال با اینکه به هیچ جام نیست اما چه خلاقیتی؟

-از این به بعد به جای دادن اسم و عکس،مشخصات ظاهری و اخلاقی و تیپ مورد علاقه ت رو میدی به سایت و اون خودش به صورت خودکار با شخص مناسب مچت میکنه...بعد زمان و محل قرار رو مشخص میکنید و بهم نشونه میدید تا بتونید هم رو پیدا کنید...مثلا من یه سوییشرت سبز رنگ پوشیدم و کلاه مشکی سرمه ای و یه همچین چیزایی...فانش اینه که تا لحظه اخر نمیدونی با کی قرار داری... عین بلایند دیت میمونه...اگرچه که من عین سگ از تمام بلایند دیت های زندگیم پشیمونم...باورت میشه یه بار دختره بهم گفت شبیه بوزینه ام؟ تا قبلش بوزینه ندیده بودم شبش رفتم تو نت سرچ کردم و تا دو روز بعد از اینه فرار میکردم...

اینبار انگشت های پسر ریز جثه از چنگ انداختن به کیفش دست کشیدن و نگاهش با حالت متفکری به تصویر خودش توی آیینه دوخته شد.

یعنی لازم بود که اگه یه روزی حماقت میکرد و تصمیم گرفت تو این برنامه های سایت دانشکده شرکت کنه، توی ویژگی هاش این رو ذکر کنه که فقط یه کوچولو، اندازه انگشت کوچیک دست یه نوزاد،اضافه وزن داره؟؟؟ اضافه وزن که نمیشد گفت اون فقط کیوت و نرمالو بود! با نیش باز و یه اعتماد به نفسی که قرار نبود اعتراف کنه کاذبه تو مغزش اعلام کرد و دوباره چنگی به کیفش انداخت.

😈°Karma Is a Bitch°😈 Where stories live. Discover now