♻️ •S 2: Chapter 60•♻️

6.6K 1K 139
                                    

بکهیون قبلا اعصاب خیلی ضعیفی داشت. در واقع وقتی دبیرستانی بود خیلی راحت اون روی سگش بالا میومد و تا وقتی که اون عصبانیت رو روی کله یکی خالی نمیکرد اروم و قرار نمیگرفت. این ویژگی شخصیتی خوبی نبود و بکهیون بعد از اینکه یهو تصمیم گرفت خیلی دراماتیک دگرگون بشه و ادم خوبی باشه یکی از چیزهایی که سعی کرد از وجودش پاک کنه این زود جوش بودنش بود. اون حالا پسر ارومتر و به ظاهر صبورتری بود... اما این معنیش این نبود قرار نیست امشب خرخره یکی رو بجوه. وقتی اون میمون مو زرد با شوق و ذوق وسط جمع قرار گرفت و گفت قراره امشب خیلی خوش بگذرونن بکهیون فکر و خیال های زیادی کرد که همشون هم با توجه به تجربه دفعه قبلیشون تو کلاب پر از خون و خون ریزی و هفت تیر کشی بودن... ولی چیزی که فکرش رو نکرده بود این بود که مسخره بازی امروز بخواد به خوابیدن چانیول با یکی (که بکهیون میدونست هرکی قراره باشه خیلی گه و حال بهم زنه!) منجر بشه.

"خب از اونجایی که دفعه قبل یه کم سخت گرفتم تصمیم بر این شد که امروز خوش بگذرونیم. پس شرط امروز زیاد سخت نیست. یکی از رفیقام یه قرص خفن جدید بهم معرفی کرده که وقتی میدیش بالا حسابی میتونی عشق و حال کنی...و من یه ایده خیلی جالب به سرم زد! این قرص کوچولو باعث میشه طرف جوری تحریک بشه که تو عمرش نشده و فقط وقتی حال میده که بتونی با یکی بخوابی یا خودت یه کاری واسه خودت کنی...مسلما اگه این اتفاق نیوفته همه چی حسابی دردناک میشه... و شرط امشب ما اینه که باید این قرصها رو بدید بالا و تا جایی که میتونید دووم بیارید... البته اجباری نیست...اگه سخت بود میتونید برید دنبال حال کردن و بازنده شید و یه جریمه کوچولو بدید که صرف کلاب میشه... قراره حسابی خوش بگذره نه؟ "

این جمله ها چند دقیقه پیش اعلام شده بودن و تنها کسی که ناراضی بود بکهیون بود. نیش چانیول که دیگه اصلا بسته نمیشد و کل کلاب رو جوری هیجان گرفته بود انگار قراره سکس گروهی داشته باشن. بکهیون حس میکرد ادمای این دیوونه خونه همشون مال یه سیاره دیگه ان... اخه کجای اینکه یه قرص تخمی بالا بدی و به خودت از درد بپیچی جالب بود؟و کجای تماشای همچین چرتی لذت بخش بود؟

-نگو که میخوای شرکت کنی!

بی اراده زیر گوش چانیول که خونسرد داشت نوشیدنی میخورد گفت و نگاه پسر بزرگتر چرخید سمتش.

-چرا نکنم؟ فوقش کم میارم و میرم یه حالی میکنم... مسلما خوابیدن با یکی که خودشم قرص خورده میتونه چیز خیلی جالبی باشه... تا حالا تجربه همچین شرایطی رو نداشتم...

چانیول با بی شرفی تمام و پوزخند گفت و نگاه بکهیون شوکه روی صورت خونسرد پسر جلوش بالا پایین شد. اون عوضی جوری رفتار میکرد که انگار اصلا و ابدا از احساسات بکهیون نسبت به خودش خبر نداره.

البته خودش هم یه زمانی از این کارها کرده بود و زیاد نمیتونست اعتراض کنه...یهو توی بک گراند ذهنش یه کلیپ از خودش در حال بوسیدن یه دختر جلوی چشم های معصوم یه چانیول تپل و کیوت نقش بست و باعث شد بکهیون دلش بخواد یه چی بکوبه تو سر خودش...

😈°Karma Is a Bitch°😈 Where stories live. Discover now