♻️ •S 2: Chapter 35•♻️

Start from the beginning
                                    

و یکم بعد وقتی که جونگین با یه ساک نسبتا بزرگ توی دستش و صورت برافروخته درحال نفس نفس زدن جلوی چشم هاش ظاهر شد و به سمتش اومد، کیونگ با تعجب ابروهاش رو بالا انداخت.

-ببخشید.. ببخشید دیر کردم...

جونگین همونطور که یه دستش رو تکیه داده بود به دیوار و نفس نفس میزد گفت و کیونگسو نگاهش رو اطرافش چرخوند.

-پس ماشینت کجاست؟چه جوری اومدی؟

-با مترو اومدم...واسه همین یه کم گم شدم...چرا همه چی انقدر پیچیده بود اخه؟ اما اخرش موفق شدم!

جونگین با لبخند معصومانه و پر از افتخاری گفت و گوشه لب کیونگ بالا رفت. دوست پسرش زیادی تو نقش وفق دادن خودش با دنیا های همدیگه فرو رفته بود.

-خب بریم تو...

کیونگ با نیشخندی که هرکاری میکرد دست از سر لبهاش برنمیداشت گفت و بعد وارد ساختمون شد و جونگین بدون اینکه هیچ ایده ای داشته باشه که اون تو چی در انتظارشه، با لبخند سر تکون داد و دنبالش رفت.

-راستی اون تو چیه؟

کیونگ همونطور که کنار جونگین قدم برمیداشت، به ساک بزرگ توی دستش اشاره کرد.

-حوله و لباس و شامپوهایی که مخصوص موها و پوستمه...بدون اینها نمیتونم حموم کنم...

جونگین بی خبر از همه جا جواب داد و کیونگ پوکر سرجاش ایستاد و نگاه پوچش رو به رو به روش دوخت.

-چی شد ؟

-جونگینا.. همین الان اون ساک رو یه گوشه ای که خیلی به چشم نیاد بذار و هیچوقت بازش نکن...

_چرا؟!

کیونگ نگاهش رو از رو به روش گرفت و به صورت متعجب جونگین دوخت. حتی تصور اینکه دوست پسرش با یه ساک از شامپوهای خارجی و گرون قیمتی که احتمالا نصف ملت اونجا حتی اسمشون رو نشنیده بودن پاشده اومده حموم عمومی میتونست کاری کنه که اونقدر هیستریک بخنده تا عصب های صورتش از کار بیوفته و تو همون حالت سکته کنه.

-چون نمیخوام تنها دوست پسر به درد بخور زندگیم به خاطر چندتا شامپو به قتل برسه...

کیونگ با لحن بی حسی گفت و بعد راه افتاد و ادامه داد .

-اینجا خودش همه چی داره...

جونگین درحالی که به خاطر اون بخش "تنها دوست پسر به درد بخور زندگیم"، نیشش باز شده بود، با اینکه هنوزم دلیلش رو کامل درک نمیکرد، ساکش رو یه گوشه ای به حال خودش ول کرد و دنبال کیونگ راه افتاد.

-از کجا باید لباس و حوله بگیریم؟

-من انجامش میدم جونگینا...

کیونگسو با یه لبخند مرموز گفت. دوست پسرش حتی روحش هم خبر نداشت که چه نقشه های پلیدی براش کشیده شده بود. جونگین اونجا یه لقمه چپ میشد.

😈°Karma Is a Bitch°😈 Where stories live. Discover now