♻️ •S 2: Chapter 27•♻️

Start from the beginning
                                    

_خوبم...

_خوبه. منم خوبم!

جونگین با لحن مهربونی بی توجه به اینکه کیونگ حالش رو نپرسیده اعلام کرد و پسر کنارش همونطور که هر لحظه بیشتر تو صندلی ماشین فرو میرفت و صورتش بیشتر پشت کوله پشتیش که تو بغلش گرفته بود مخفی میشد، لبخند نصفه نیمه ای زد.

هرچند جونگین لطف کرده بود و مکالمه امروزشون و حرف های کیونگ درمورد بهم زدن رو به روش نیاورده بود، اما این باعث نمیشد که کیونگ خجالت زده نباشه.

_کجا میریم؟

بعد از چند دقیقه ماشین سواری در سکوت، کیونگ یکم از موضع غرق شدن تو صندلی ماشین بیرون اومد و خیره به نیمرخ جونگین پرسید.

_فیلم ببینیم!

_فیلم؟... اما من که قبلا فیلم دیدم!

_حتما دیدی... اما نه تو سالن همایش دانشگاه!

بعد از اینکه جونگین با لحن ریلکسی این جمله رو به زبون آورد، کیونگ عاجزانه سعی کرد که از هر منطق و دیدی که ممکن بود، به این حرف نگاه کنه تا بهش ثابت ‌شه که منظور جونگین این نبود که الان تو راه دانشگاه بودن تا دزدکی برن بشینن تو سالن همایش و فیلم ببینن و احتمالا پرونده تحصیلیشون رو درخشان کنن.... اما مثل تمام امید های واهی زندگیش، اون جمله ی مرگبار هیچ معنی دیگه ای نمیتونست داشته باشه...

_و الان... داریم... داریم میریم همین کار رو بکنیم؟

کیونگ درحالی که باز درحال محو شدن بین صندلی ماشین و کوله پشتیش بود، با لحنی که سعی میکرد نشون نده که به اندازه آدمی که درست یک روز قبل از دریافت فیش حقوقش، رئیسش مرده وحشت زده ست، گفت... هرچند صداش اونقدر آروم بود که اصلا مطمئن نبود به گوش جونگین رسیده باشه تا اون بخواد از لحنش برداشت خاصی هم بکنه. اما بهرحال انگار جونگین شنیدش...

-یس...

جونگین باز با ریلکس ترین لحن ممکن جواب داد و از وقتی باهم آشنا شده بودن، اون اولین باری بود که کیونگ دلش خواست به جای قایم شدن پشت کوله ش، برش داره و بکوبتش تو سر جونگین.

_آها... خودتم قبلا اینکار رو کردی؟

باز صدای خفه ش به سختی به گوش هاي جونگین رسید.با تمام وجود داشت سعی میکرد کول و بیخیال به نظر برسه تا جونگین نفهمه همچین چیزهایی چقدر برای یکی مثل کیونگ عجیب و غیر ممکنه...کیونگ تا جایی که یادش میومد خفن ترین کار عمرش سوراخ کردن لاستیک ماشین یکی از معلم هاشون تو دوره دبیرستان بود که اونم انقدر براش استرس گرفته بود که تا چند روز اینده اش مجبور شده بود بیش از حد دستشویی بره.

_چند باری... بیشتر وقتی بچه ها میخواستن برن اونجا پورن ببینن منم فقط همراهیشون میکردم!

😈°Karma Is a Bitch°😈 Where stories live. Discover now