-میگم میشه دست از لاس زدن بردارید و منم ادم حساب کنید؟
بکهیون یه دفعه با لحن معترضی گفت و نگاه کیونگ و لوهان با یه اخمی که انگار روی صورت جفتشون کپی پیست شده بود چرخید سمتش.
-چیه؟ اوردم با هم اشناتون کنم نه اینکه تو مراسم "بکهیون رو بگیریم به تخمای فسقلیمون" شرکت کنم...
بکهیون با حرص غرغر کرد و کیونگ بعد یه پوف به گارسون اشاره کرد و لبخونی کرد هات چاکلت و بکهیون چشم هاش رو با دیدن این کار چرخوند.
-از وقتی خرپول داری میشی هی دهنم رو با ولخرجی میبندی... من تو این رابطه عشق میخواستم نه پول!!!
خیلی دراماتیک گفت و باعث شد هر دوتا دوستاش به خنده بیافتن.
-باور کن پولی که بهم میدن اصللا و ابدا ارزش نگهداری از اون هیولا رو نداره...امروز مجبور شدم براش توضیح بدم نوار بهداشتی چه کاربردی داره چون توی کمد مامانش پیدا کرده بود و تا براش نگفتم پاچه شلوارم ول نکرد!!! میدونید چه ستمیه که به یه هیولای هفت ساله کاربرد نوار بهداشتی رو توضیح بدی؟
-نوار بهداشتی های کوفتی...
با تموم شدن جمله کیونگ لوهان و بکهیون هم زمان و با حرص زیر لب گفتن و بعد با تعجب همدیگه رو نگاه کردن.
-من اول میگم!
بکهیون بلافاصله داد زد و توجه نصف اهالی کافه به سمت میزشون اومد که البته برای هیچکس جز لوهان که داشت از خجالت تباه میشد اهمیت نداشت.
بکهیون باسنش رو روی صندلیش تکون تکون داد و صاف تر نشست.
-در خدمت شما هستم با یکی دیگه از اپیزودهای برنامه " چگونه عین بیون بکهیون شانس تخمی داشته باشیم اما در حد یک فرشته زیبا باشیم"...
با لحنی که درست شبیه یه مجری تلویزیونی بود شروع کرد و بعد خیلی نمایشی موهای نداشته اش رو داد پشت گوشش و باعث شد کیونگ با اینکه نمیخواست به خنده بیافته و لوهان یه ضربه به پیشونیش بزنه.
-یادته پریروز عین بی شرفا انداختیم بیرون؟
بکهیون با لحنی که یهو عوض شده بود خطاب به لوهان گفت و لوهان خیلی خونسرد سرش رو به نشونه اره تکون داد...بهرحال پرت کردن بکهیون تو کوچه روتینش بود...
-بعدش بکهی زنگ زد گفت وضعیتش قرمز شده و بار اولش بود و خب منم چون داداش خوبیم گه اضافی خوردم گفتم میرم برات میخرم...
گارسون تو این لحظه با سینی کوچیکی که توش یه هات چاکلت بود اومد و بکهیون طوری کاپ رو قاپید که تقریبا داشت برمیگشت روش. همونطور داغ داغ یه قلپ ازش پایین داد طوری که چشماش پر اشک شد اما واکنشی نشون نداد و لباش رو لیس زد و کاپ رو پایین گذاشت.
YOU ARE READING
😈°Karma Is a Bitch°😈
Humorبکهیون نوجوون نمیدونست که هر عملی یه عکس العملی داره... شاید اگه میدونست وقتی چانیول 15 ساله با اون چشم های معصوم بهش ابراز علاقه میکرد بهش اسون میگرفت... شاید هیچوقت قلبش رو نمیشکست و به خاطر چاق و زشت بودنش مسخره اش نمیکرد...ولی بکهیون خبر نداشت...
♻️ •S 2: Chapter 14•♻️
Start from the beginning