🆚35👹

158 22 0
                                    

🌈راوی🌈

🔙🔙🔙

دریاچه ای به رنگ سرخ بود!
قطعا قدم نهادن روی اون قطرات خونین وحشتی رو توی هر دلی میساخت!

گابریل با درد روی اون مایعی که از وجود خودش بود گام به گام سیر میکرد.
اشک تنها از چشاش جاری نمیشد و بلکه کل وجودش مملو از قطراتی از جنس نابودی بود!

چیشد به اینجا رسید؟!
چیشد که به این جایگاه و به این روز رسید؟!
چیشد که از میون فرشته های فاخر نور جهان و آسمان و زمین و هر چیزی به این شرایط دچار شد؟!

بال هایش رو به بیرحمانه ترین حالت ممکن بریده بودن و به زمین فرستاده بودنش و در واقع تبعیدش کرده بودن! چیزی تا مرگش نمونده بود.
میون اون دریاچه ی خونینی که در اطرافش شکل گرفته بود نشست و روی زمین به پهلو خوابید.
قطراتی از جنس عشق روی گونه هاش میچکید.
شرایط الآنش قطعا میتونست بخاطر عشق به اون باشه!

با صدای رعد و برق وحشتناکی نهراسید و بلند نشد و حتی پلک هم نزد!
خودش بود!
اما دیر اومده بود!
به سمتش گام برداشت و در واقع میدویید!
بی توجه به خونی از دنیای درد و شکست که عین اسید وجود رو میسوزوند و حتی بو کشیدنش هم باعث نابودی وجودت میشد به آغوش کشیدش!

لوسیفر خون گریه میکرد.
معشوقه اش رو در حالی به این روز انداختن که اون نمیتونست به منطقه ی اون ها ورود کنه و دست و بالش بسته بود!
مگه گناهشون چی بود جز عاشقی؟!
آخ که چقدر عشق و عاشقی غرامت داشت!
گاه دل میدهی!
گاه جان میدهی!
گاه مال میدهی!
گاه همه را!

گابریل با تحمل دردی وصف نشدنی لب باز کرد و خیره به چهره ی اشک آلود مرد آتشین قلبش لب زد:
پس...پسر...پسرمون...نفس...لطفا نزار بمیره...

لوسیفر محکم در آغوشش گرفت و بلند شد و با غم عظیمی گفت:
میدونی که برای داشتن پاره ای از وجود فرشته ی الماسینم هر کاری میکنم!

گابریل لبخندی با عشق روی لباش نشست و گفت:
میشه...یعنی...میشه قبل...قبل اینکه بمیرم...ببینمش؟!

لوسیفر با خشم چشم بست و لب زد:
تو مسئول بزرگ کردنشی...حق نداری تنهامون بزاری!

گابریل لبخند تلخی زد و با نیمی از جونی که توی وجودش بود لب زد:
چجوری میخوای کسی که...نفس...قلبش که بال هاش بوده رو ازش گرفتن دوباره زنده کنی؟!

لوسیفر سوالش رو بی جواب گذاشت و با خوندن وردی کاری کرد چشاش رو ببنده و سریع به قصر رسیدن!

🔙🔙🔙

🌼گابریل🌼

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

🌼گابریل🌼



پ ن پ:
حیف اون بالای خوشگلش که بریده شد!😭🙈

بچها داستان از اینحا به بعد به دقت بیشتری نیاز داره موقع مطالعه پس حواستون رو جمع کنین که کلی قراره هیجان انگیز بشه😉😁👌

🆚competition with the devil👹On viuen les histories. Descobreix ara