🆚18👹

226 32 6
                                    

🔥لوسیفر🔥

دیگه خودمم طاقت نداشتم!
طاقت نداشتم چهره ی غرق در لذت و دردش رو ببینم و دست به کاری نزنم!

روش خیمه زدم و جای جای بدنش رو بوسیدم و زبون کشیدم و مکیدم!
صدای ناله هاش بلند تر شد.
وقتی از نیپل هاش گاز گرفتم جیغ خفه ای کشید و بدنش عین ماهی زیر بدنم منقبض شد!

دست و پاهاش رو باز کردم و دوباره روش خیمه زدم و لبای سرخ و نابش رو به دندون کشیدم و خوردم.
دست های ظریف و کشیده اش به عضلات بدنم چنگ انداخت.
وقتی ناخن هاش توی بدنم فرو رفت وجودم رو به خاک و خون میکشید و جری تر از قبل به جون بدنش افتادم!

سهم اون بیشتر درد بود تا لذت اما دوام میاورد.
میدونستم که اون هم بهم بی حس نیست.
شاید بد خلقی هام کمی حالش رو بد میکرد اما در کل از کنارم بودن لذت هم میبرد!

وقتی جسم بین پاهام قد علم کرد بدون هیچ مکثی از دو طرف رون هاش گرفتم و از هم فاصلهشون دادم و یه ضرب واردش کردم.

یه دستش به ملافه ی روی تشک و یه دستش به بازوم چنگ انداخت.
سرش به سمت عقب رفت و چشاش رو به سفیدی!
با تموم وجودش جیغ کشید!
برای ظرافت بدنش زیادی سفت و سخت بودم و طبیعی بود چنین واکنش هایی رو نشون بده!

وقتی با قدرت شروع به ضربه زدن کردم دست هاش رو دور گردنم حلقه کرد و با هق هق لب زد:
بغلم کن...هق...بوسم کن...هق...لوسیفرررر...

تنها موقع معاشقه و عشق بازی میتونست اینقدر راحت باهام حرف بزنه.
از جسارتش خوشم میومد و همیشه به شاهزاده و سوگلی قلبم همون چیزی رو میدادم که میخواست مگر به هنگام تنبیه!

جسم درد دیده اش رو بغل کردم که دست هاش روی شونه ام نشست و ناخن هاش عد هر ضره توی شونه هام فرو میرفت و لبام رو روی لباش کوبیدم که بعد هر ضربه بوسه ای عمیق از لباش میگرفتم!

تا جایی که جسمش لرزید و کام شد و خودمم بی معطلی توش خالی کردم به حرکتم ادامه دادم.
خیلی وقت بودازش کشیپم بیرون اما هم چنان نفس نفس میزد و مینالید.
میدونستم حسابی درد داره و بهش سخت گرفتم اما تنها برای دلجویی جسمش رو بغل کردم و به سینه ام فشردم.
لوسیفر دیگه دلش بیرحمی نمیخواست گاه عشق رو دیدن و حس کردن بهترین چیز بود!

🆚competition with the devil👹Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum