🆚13👹

256 44 6
                                    

👹آگارس👹

توی اتاق کارم منتظرش بودم.
چند روزی از استراحت و خوب شدن تن دردمند و زخم دیده اش میگذشت و سر پا شده بود!

بهترین لباس ها رو براش آماده کرده بودم و گفته بودم براش با نخ های طلا و جواهرات بدوزن!
عروس آگارس و جانشین شاه نباید هیچ وقت پایین تر از اهالی قصر میبود!

صدای گام های آهسته و پر از شرافتش رو میشنیدم و حس میکردم و وقتی به مقابل در رسید و در زده شد لبخندم پر رنگ و پر رنگ تر شد!

لومیر ابتدا وارد شد و حضورش رو اعلام کرد که تنها با نیم نگاهی تایید کردم و دست اشاره دادم بره و تنهامون بزاره!

لباسی که پوشیده بود رو حتی با ندیدنش هم میدیدم.
آبی رنگ بود و با نخ های طلا سفید تزیین شده بود و جواهراتی ریز روش کار شده بود و بلندی پارچه ی حریری تموم پاهای ظریف و سفیدش رو پوشونده بود و آستینی نداشت و ظرافت شونه های سفید و استخوونیش رو به رخ میکشید!

دیگه طاقتم طاق شد و اشاره دادم از مقابل در حرکت کنه و به نزدیکیم بیاد.
پسرکم لرزید تنها با اشاره ی دستم و پوزخند پر رنگ تر شد و ناچار و به آروم به سمتم گام برداشت.
میون راه بود که به سمتش برگشتم و از حرکت دست کشید.
اخمی کردم و یهو تموم راه رو توی یه چشم بر هم زدن گذروندم و چسبوندمش به دیوار اتاق.
سریع اشکی از چشاش چکید.
از چونه اش با دو انگشت گرفتم و فشردم و لب زدم:
وقتی بهت میگم بیا نزدیکم نباید اینقدر معطل کنی پسر کوچولو!

تند تند سر تکون داد و لب زد:
بب...ببخشید...دیگه تکرار نمیشه...هق...

لبخندی به معصومیتش زدم.
کمی عقب کشیدم و با پوزخندی لب زدم:
قبول نیست عروس زیبای من...باید آگارس رو برای بخشیده شدن ببوسی!

سرش رو پایین انداخت و حرفی نزد و حتی فکری هم توی سرش جز ترسیدن نبود.
از بازوی یخ زده اش گرفتم که لرزید و جیغ خفه ای کشید و لب زد:
باشه...هق...باشه...

دست های بلورینش روی شونه ام نشست و خواست سرش رو جلو بیاره که در درون قهقه ای زدم و یه آن تبدیل شدم!
توی این مدت فهمیده بودم چقدر از وجود درونم بیزاره و میخواستم شرایط رو براش سخت تر کنم!
میدونست اگه باز هم نا فرمانی کنه اتفاق خوبی نمیوفته و چشم بست و لب روی لبام گذاشت و بوسید و میون بوسه دستم رو پشتت گذاشتم.
میون های بوسه یهو بی حال توی آغوشم افتاد!

شاید این شیرین ترین بوسه ای بود که حتی خانواده ام هم موقع تولدم به این شیرینی نبوسیده بودنم!

🆚competition with the devil👹Where stories live. Discover now