🆚52👹

110 20 0
                                    

👹آگارس👹

بعد از گردش و وارسی دور تا دور منطقه به قصر برگشتم.
لوسیفر چند روزی بود که از اتاقش خارج نمیشد.
شاید میخواست با سوگلی لوس و نحیفش تنها باشه و وقت بگذرونه!

وقتی یهویی مغزم حس سوزش بدی گرفت و صورتم کمی جمع شد متوجه شنیده شدن حرفم توسط لوسیفر شدم و پوزخندی زدم و لب زدم:
میدونم که اون موجود رو فراری دادی تا دستم بهش نرسه...

یه آن جلوم ظاهر شد و دست به سینه به سر تا پام خیره شد و گفت:
قطعا صلاح چیزی هست که خدای آتش میگه و انجام میده!

عین خودش دست به سینه ایستادم و گفتم:
اما مگه اون یکی از ولیعهد های این قصر و سرزمین نیست؟!

پوزخندی کشنده زد که انرژی و گرماش درونم رو پر از سوزش و گرما کرد اما دم نزدم.
اینا یه جور تشر و سیلی برای فرزند شیطان بود برای ادامه ندادن بحث و حتی تنبیه!

یه گام بهم نزدیک شد و گفت:
متاسفانه و یا خوشبختانه ولیعهد بعد از به دنیا اومدن این دو تا توله ی دورگه مشخص میشه...اگه به دفترچه ی سرنوشت سر زده باشی همه چیز واضح و روشنه شاهزاده ی آتش!

بعد حرفش محو شد و رفت.

نفس عمیقی کشیدم و سمت اتاقمون رفتم.
خواستم وارد بشم که صدای دلنشینی به گوشم رسید.
بی اختیار اخم هام لبخند شد.
واقعا صداش حیرت آور بود!
انگار داشت برای اون ووروجک که هنوز نیومده دردسر درست میکرد آواز میخوند!

بدون اینکه سر و صدایی ایجاد کنم وارد شدم.
عمیقا توی حس بود و مشغول آب دادن به گل های کنار پنجره و شعری زیبا رو میسرود!

وقتی نور خورشید به بدنش میتابید تموم بدنش اکلیلی میشد و پوست سفیدش عین جواهری میدرخشید و موهای طلاییش براق تر از همیشه خودنمایی میکرد و بال هایی که به رنگ های دلخواهش از پشت کمرش جونه میزد واقعا باعث میشد سرم رو بالا نگه دارم و با افتخار به انتخابم ببالم!

بهش نزدیک و نزدیک تر شدم.
دیگه فهمیده بود اینجام و خوندنش رو قطع کرد.
از پشت بغلش کردم و سرم رو روی شونه اش گذاشتم که خندید و دستش رو بالا آورد و روی صورتم گذاشت و گفت:
پس پدر این کوچولوی آتشین هم عاشق شنیدن صدای آوازه؟!

دستش رو عمیق بوسیدم که روی ظرافت و سفیدیش رد سرخی بخاطر گرمای عشقم نشست.
انگار به گرمای وجودم عادت پیدا کرده بود که تنها لبخندی زد و به سمتم برگشت و دست هاش از دو طرف صورتم گرفت و روی نوک انگشت هاش وایساد و لبای سرخ و به رنگ گلبرگ های رزه خونین رو روی لبام گذاشت.

🆚competition with the devil👹Where stories live. Discover now