50

4.6K 555 207
                                    

این پارت صرفا جهت شستن غم از اذهان شما در چپتر قبل نوشته شده…
کاز وی لاو یو گایز اند کر ابوت یو😍😂
                          ➖➖🔻➖➖

-رسیدن

لیام با شنیدن صدای زنگ در از جا پرید و مثل مجسمه روبه روی زین ایستاد… درست شبیه مجسمه بدون هیچ حرکتی.

زین که خودش هم استرس گرفته بود به حالت ایستادن لیام که شبیه سربازها بود خندید و بلند شد و بعد از اینکه بوسه ی ریزی روی لب های بی حرکت لیام گذاشت سمت در رفت و بعد از فشردن دکمه ی آیفون در باغ لباس هاش رو مرتب کرد و در ساختمون رو باز کرد و منتظر ایستاد.

-هی… زین… منم بیام?

زین با چهره ی"وات د فاکی " نگاهش کرد… لیام میتونست جمله ی "خودت چی فکر میکنی رو خیلی راحت توی چشم های زین ببینه،پس بدون اینکه به روی خودش بیاره چه سوال مزخرفی پرسیده دستی توی موهاش کشید و اونهارو بالا برد و با قدم های سنگین کنار زین جلوی در ایستاد .

دست چپش رو روی شونه ی زین گذاشته بود و بی اختیار با انگشت هاش ضرب گرفته بود… زین نفس عمیقی کشید و با حرص چشم هاش رو بست.

-لیام… عزیزم… داری عصبیم میکنی !

لیام با تعجب نگاهش کرد،زین بدون اینکه نگاهش کنه با انگشت اشارش به دستی که روی شونش بود اشاره کرد.

-اها

لیام دست پاچه گفت و دستش رو برداشت و اونهارو جلوی بدنش توی هم قفل کرد و اینبار مثل بچه ها خودش رو تاب میداد.

زین سریع نگاهی به باغ انداخت و وقتی اثری از دخترا و تریشا ندید سمت لیام برگشت و با فشار شونه هاش رو گرفت.

-لیام… اون مادرمه و اونام خواهرامن… تو قبلا دیدیشون و اونا دوستت دارن… میشه طبیعی رفتار کنی لاو?

لیام که احساس در موندگی میکرد دست های قلاب شده اش رو جلوی خودش گرفت.

-خب… داره میریزه

-چی داره میریزه?

زین با گیجی و صدای آرومی پرسید .
لیام که روی مرز گریه بود کمی این پا و اون پا کرد.

-دستشویی دارم لعنتی دستشویی… وقتی استرس دارم اینطوری میشه

زین با ناباوری نگاهش کرد و بعد تو کسری از ثانیه قیافه اش به پوکر فیس ترین چهره ی قرن تبدیل شد.

لیام که مطمئن بود میتونه فرش جلوی در رو به گند بکشه بی توجه به هر چیز دیگه دوید و از زین دور شد و حدس اینکه مقصدش کجاست کار سختی نبود.

زین پوفی کشید و کف دستش رو روی صورتش کشید و برگشت.

متوجه صدای دخترا شد که با خنده به خونه نزدیک میشدن… ورودشون به مسیر سنگفرش شده ی تا خونه زین رو یاد فیلم های گانگستری هالیوود می انداخت و… به طرز عجیبی باعث شده بود از استرس دستشوییش بگیره و خب… بهتر لیام رو درک کنه.

light it up and fall in love •|ziam|• COMPLETEDWhere stories live. Discover now