12

4.8K 649 81
                                    

-کجاست فرانک?

هری بود که سراسیمه درحالی که محکم دست لویی رو فشار میداد پرسید.

فرانک هم نگران بود… اون باید به جیوف جواب پس میداد،با دستش جایی رو نشون داد و از استرس نتونست توضیح بده.

بخش اورژانس رو نشون داده بود که با توجه به خصوصی بودن بیمارستان خیلی خلوت بود.

هری دست لو رو رها کرد و بی توجه به زین که چند قدم عقب تر ازشون با چشم هاب نگران ناخن شستش رو بین دندون هاش گرفته بود و بلا که لرزون قدم بر میداشت،با قدم های بلندی که از پاهاش انتظار میرفت به سمت اورژانس دوید.

بین تخت ها پارتیشن های سفید و ضخیمی وجود داشت که پیدا کردن لیام رو سخت میکرد.

هری جلوی پرستاری رو که داشت از کنارش رد میشد رو گرفت:

-معذرت میخوام میتونم برم تو?

اون لعنتی تو هر شرایطی قانونمند و مودب بود.

-همراه بیمار هستین?

پرستار کم سن و سال با مهربونی پرسید:

-دوستمه… حالش بد شده بود آوردنش اینجا… فقط میخوام مطمئن شم حالش خوبه

پرستار با آرامش در شیشه ای اورژانس رو باز کرد و به هری اشاره کرد که دنبالش بره :

-اسمش ?

-لیام پین

-کی آوردنش

-تقریبا نیم ساعت پیش

-آهان اون پسر جوون که از هوش رفته بود

اتاقک های جدا شده با پارتیشن رو پشت هم رد میکردند تا اینکه پرستار ایستاد و به تختی اشاره کرد لیام با چشم های بسته روش خوابیده بود و سرمی به دستش وصل بود.

پرستار رول تنظیم سرم رو لمس کرد و بدون اینکه هری ازش بخواد شروع کرد به توضیح دادن:

-مثل اینکه دوستت امروز خیلی هیجانزده شده… سابقه داره?

هری چشم از لیام برنداشت :

-بله…

-در چه مواقعی?

-وقتی استرس یا هیجان زیاد بهش وارد میشه… ولی خیلی وقت بود که اینطور نشده بود

-خب امکان داره امروز با یه محرکه ی قوی مواجه شده باشه مثل یه چیز ترسناک یا شوکه شدن شدید

هری سرش رو به معنی فهمین تکون داد:

-ولی حالش خوبه… کاملا سالمه نگران نباش ولی برای سالم ترین آدم هام از هوش رفتن پشت هم یا موجه با محرکه های قوی مثل اونایی که برات مثال زدم خطر آفرینه… سرمش تموم شه دوباره چکش میکنم و بعد میتونین برین خونه

light it up and fall in love •|ziam|• COMPLETEDWhere stories live. Discover now